گنجور

(۱۳) حکایت موسی علیه السلام در کوه طور با ابلیس

شبی موسی مگر می‌رفت بر طور
به پیش او رسید ابلیس از دور
چنین گفت آن لعین را کای همه دم
چرا سجده نکردی پیش آدم
لعینش گفت ای مقبولِ حضرت
شدم بی‌علّتی مردودِ قدرت
اگر بودی بر آن سجده مرا راه
کلیمی بودمی همچون تو آنگاه
ولی چون حق تعالی این چنین خواست
چه کژ گویم نیامد این چنین راست
کلیمش گفت ای افتاده در بند
بود هرگز ترا یاد خداوند
لعینش گفت چون من مهربانی
فراموشش کند هرگز زمانی
که همچو نانک او را کینهٔ نیست
مرا مهرش درون سینهٔ نیست
بلعنت گرچه از درگاه دورست
ولی از قولِ موسی در حضورست
اگرچه کرد لعنت دلفروزش
ازان لعنت زیادت گشت سوزش
چو شیطان این چنین گرمست د رراه
تو چونی ای پسر در عشقِ دلخواه
اگر تو جادوئی می‌خواهی امروز
بلعنت شاد شو ورنه بیاموز
ببین تا چند گه هاروت و ماروت
بمانده سرنگون بی آب و بی قوت
در آن چاهند دل پر خون و محبوس
شده از روزگار خویش مأیوس
چو ایشانند اُستاد زمانه
شده در جادوئی هر دو یگانه
چو نتوانند کردن خویش آزاد
کسی زان علم هرگز کی شود شاد
اگر تو جادوئی داری جهانی
عصائی بس نهنگش در زمانی
چو چندان سِخر گم شد در عصائی
نگردد گم درو جز ناسزائی
ترا در سینه شیطانیست پیوست
که گردد ز آرزوی جادوئی مست
اگر شیطان تو گردد مسلمان
شود سحر تو فقه و کفر ایمان
ز اهل خلد گردی جاودانه
کند شیطان سجودت بی بهانه
بیان کردم کنون سحر حلالت
کزین سحرست جاویدان کمالت
چو گِرد این چنین سحری توان گشت
چنین باید شدن نه آنچنان گشت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبی موسی مگر می‌رفت بر طور
به پیش او رسید ابلیس از دور
هوش مصنوعی: موسی شبانه به کوه طور می‌رفت که ناگهان ابلیس از دور به او نزدیک شد.
چنین گفت آن لعین را کای همه دم
چرا سجده نکردی پیش آدم
هوش مصنوعی: او به آن موجود شیطانی گفت: ای کسی که در هر لحظه، چرا در برابر آدم سجده نکردی؟
لعینش گفت ای مقبولِ حضرت
شدم بی‌علّتی مردودِ قدرت
هوش مصنوعی: او می‌گوید: ای کسی که مورد پذیرش و توجه قرار گرفته‌ای، من بدون هیچ دلیلی از قدرت طرد شدم.
اگر بودی بر آن سجده مرا راه
کلیمی بودمی همچون تو آنگاه
هوش مصنوعی: اگر تو بر من سجده می‌کردی، مانند یک یهودی راهی برای من فراهم می‌شد.
ولی چون حق تعالی این چنین خواست
چه کژ گویم نیامد این چنین راست
هوش مصنوعی: اما حالا که خداوند این گونه اراده کرده است، چه بگویم که این حقیقت به نظر نادرست می‌آید.
کلیمش گفت ای افتاده در بند
بود هرگز ترا یاد خداوند
هوش مصنوعی: کلیم به او گفت: ای کسی که در دام افتاده‌ای، هرگز یاد خداوند را فراموش نکن.
لعینش گفت چون من مهربانی
فراموشش کند هرگز زمانی
هوش مصنوعی: او به او گفت، وقتی که من محبت او را فراموش نکرده‌ام، هرگز زمانه‌ای پیدا نخواهد شد که محبتش را از یاد ببرم.
که همچو نانک او را کینهٔ نیست
مرا مهرش درون سینهٔ نیست
هوش مصنوعی: من مانند نانک (شخصیتی مذهبی) هیچ کینه‌ای از او ندارم و در دل من عشق او جای دارد.
بلعنت گرچه از درگاه دورست
ولی از قولِ موسی در حضورست
هوش مصنوعی: هرچند که نفرین به دور از درگاه الهی است، اما به خاطر سخن موسی، در نزد او حاضر و مورد توجه است.
اگرچه کرد لعنت دلفروزش
ازان لعنت زیادت گشت سوزش
هوش مصنوعی: هرچند دلبری که لعنتی به دل من فرستاد، باعث شد که آن لعنت به آتش و سوزش بیشتری تبدیل شود.
چو شیطان این چنین گرمست د رراه
تو چونی ای پسر در عشقِ دلخواه
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که شیطان این‌قدر در تلاش و فعال در راه تو باشد، ای پسر، تو در موضوع عشق چه وضعیتی داری؟
اگر تو جادوئی می‌خواهی امروز
بلعنت شاد شو ورنه بیاموز
هوش مصنوعی: اگر به دنبال جادو و شگفتی هستی، امروز را با خوشحالی بگذران؛ وگرنه بهتر است یاد بگیری.
ببین تا چند گه هاروت و ماروت
بمانده سرنگون بی آب و بی قوت
هوش مصنوعی: نگاهی بینداز به این که چقدر از هاروت و ماروت، بدون آب و نیرو، به حالتی افتاده و زمین‌گیر مانده‌اند.
در آن چاهند دل پر خون و محبوس
شده از روزگار خویش مأیوس
هوش مصنوعی: در دل‌ها چاهی از غم و اندوه وجود دارد که در آن محبوس شده‌اند و از زندگی و روزگار خود ناامید هستند.
چو ایشانند اُستاد زمانه
شده در جادوئی هر دو یگانه
هوش مصنوعی: وقتی که آن‌ها در این هنر به کمال رسیده‌اند، به استادان زمانه خود تبدیل شده و در جادوگری به نحو خاصی یگانه و منحصر به فرد هستند.
چو نتوانند کردن خویش آزاد
کسی زان علم هرگز کی شود شاد
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند خود را آزاد کند، هرگز از آن علم خوشحال نخواهد شد.
اگر تو جادوئی داری جهانی
عصائی بس نهنگش در زمانی
هوش مصنوعی: اگر تو قدرت جادوگری داری، می‌توانی با یک چوب جادویی دنیا را زیر و رو کنی.
چو چندان سِخر گم شد در عصائی
نگردد گم درو جز ناسزائی
هوش مصنوعی: زمانی که ماده‌ای در جایی گم شود، اگر به اندازه کافی در آن مکان ناپدید شده باشد، تنها چیزی که باقی می‌ماند، شنیده‌های ناپسند است.
ترا در سینه شیطانیست پیوست
که گردد ز آرزوی جادوئی مست
هوش مصنوعی: در دل من شیطانی است که به صورت دائمی وجود دارد و به واسطه‌ی آرزوهای خیال‌انگیز، مرا مست و سرمست می‌کند.
اگر شیطان تو گردد مسلمان
شود سحر تو فقه و کفر ایمان
هوش مصنوعی: اگر شیطان به سمت اسلام بیاید، جادوی تو می‌تواند سبب شود که آداب و احکام دینی و کفر و ایمان نیز دچار تغییر و تاثیر شوند.
ز اهل خلد گردی جاودانه
کند شیطان سجودت بی بهانه
هوش مصنوعی: اگر بنده‌ای از اهل بهشت قرار بگیرد، شیطان بدون هیچ دلیلی به او احترام می‌گذارد و سجده می‌کند.
بیان کردم کنون سحر حلالت
کزین سحرست جاویدان کمالت
هوش مصنوعی: اکنون راز و رمز خاصی را بیان می‌کنم که این راز، سحری است که همیشه و به‌طور مداوم به کمال و زیبایی تو می‌افزاید.
چو گِرد این چنین سحری توان گشت
چنین باید شدن نه آنچنان گشت
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی مانند این جادو و سحر به دور خود بچرخی، باید به این شکل تغییر کنی، نه به شیوه‌ای دیگر.

حاشیه ها

1399/01/14 12:04

5
آرزوی پسر دوم پادشاه( مقاله 5):
دلم آرزوی جادو دارد تا با آن همه جا را تماشا کنم و از ماهی تا ماه حکمرانی کنم.پاسخ پادشاه:
پدر گفتش که دیوت غالب آمد
دلت زان جادویی را طالب آمد
دیو( شیطان- تاریکی) بر تو چیره شده و این آرزوی اوست اگر از او برهی سعادتمند وگرنه شوربختی. پسر( مقاله 6):همه هواخواه نفسند، من هم جادویی می خواهم سپس تویه می کنم.
پدر: ای فریفته خویش امروز زندگی حقیقی ات را تباه نکن.هاروت و ماروت که استاد سحرند، خود در چاهی در بابل واژگونه اند و آب در کنارشان ولی نمی توانند بنوشند. وقتی استاد چنین پریشان است چه کسی شاگردی آنان را می کند؟
پسر(مقاله 7): این آرمانی بلند است و من نمی توانم شوق جادو را از خود دور کنم.
پاسخ پدر؛ مشتاق چیزی باش که خواستن آن درست باشد وگرنه تباه می شوی.
فرزند: جادو چیست که لحظه ای شوقش رهایم نمی کند؟و چرا در پیش تو معیوب است؟
پادشاه:شیطان در درونت شوق رانهاده و شوق از تو نیست.اگر دیو از درونت رخت بربست، همه دلها به سویت شوق دارند و سحر حلال برایت فراهم است.
تو را در سینه شیطانی است پیوست
که گردد ز آرزوی جادویی مست
اگر شیطان تو گردد مسلمان
شود سحر تو، فقه و کفر، ایمان
آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@

1399/07/05 11:10
مستعار فلانی

تو را در سینه شیطانیست پیوست
که گردد ز آرزوی جادویی مست
اگر شیطان تو گردد مسلمان
شود سحر تو، فقه و کفر، ایمان
در حدیث از پیامبر اکرم صلّی اللّٰه علیه و آله نقل است که فرمودند:
مَا مِنْ إِنْسَانٍ إِلاَّ وَ مَعَهُ شَیْطَانٌ قَالُوا وَ أَنْتَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ وَ أَنَا لَکِنَّهُ أَسْلَمَ بِعَوْنِ اَللَّهِ
(بحار الأنوار، ج 17، ص 44)
هیچ انسانی نیست مگر آنکه شیطانی همراهش هست. گفتند حتی شما ای پیامبر خدا؟ فرمود: حتی من ولی (شیطانی که همراه من است،) به یاری خدا مسلمان شده است.

1402/03/09 12:06
زهیر

🤔

1399/09/08 10:12

حکایات ابلیس 4( مقاله 8)
حکایت موسی ع با ایلیس
شبی موسی مگر می رفت بر طور
به پیش او رسید ابلیس از دور
چنین گفت آن لعین را کای همه دم
( ای که پیوسته در آدمیان می دمی و فریبشان می دهی)
چرا سجده نکردی پیش آدم؟!
لعیتش گفت ای مقبول حضرت
شدم بی علتی مردود قدرت
اگر بودی بر آن سجده مرا راه
کلیمی بودمی همچون تو آنگاه
نکته: بی دلیل بودن کارها، جبر عارفانه اشاعره و نهایت تسلیم در برابر حق است( اختیار در برابر خود و دیگران، تسلیم و جبر در برابر حق)
در برابر خواست حق سکوت می کنم و بد نمی گویم.
کلیمش گفت ای افتاده در بند
بود هرگز تو را یاد خداوند؟!
لعیتش گفت چون من مهربانی
فراموشش کند هرگز زمانی؟!
...اگر چه کرد لعنت دلفروزش
از آن لعنت زیادت گشت سوزش
ای پسر! زمانی که شیطان در راه حق اینچنین شوق دارد، تو در راه عشق حق چگونه ای؟!
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح