(۱۲) حکایت مجنون و لیلی
مگر یک روز مجنون در نشاطی
نشسته بود در پیش رباطی
یکی دیوار بود از گج ببسته
در آنجا لیلی ومجنون نشسته
خوشی میگفت اگر عمری دویدم
هم آخر هر دو را با هم بدیدم
مگر در خواب میبینم من اکنون
نشسته پیش هم لیلی و مجنون
بهم این هر دو را هرگز که دیدست
خدایا در جهان این عز که دیدست؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مگر یک روز مجنون در نشاطی
نشسته بود در پیش رباطی
هوش مصنوعی: یک روز مجنون در شادی و سرور نشسته بود و در برابر خانهای باصفا، به تماشا مشغول بود.
یکی دیوار بود از گج ببسته
در آنجا لیلی ومجنون نشسته
هوش مصنوعی: در آن مکان دیواری ساخته شده بود و لیلی و مجنون در کنار هم نشسته بودند.
خوشی میگفت اگر عمری دویدم
هم آخر هر دو را با هم بدیدم
هوش مصنوعی: خوشی میگفت که اگر در تمام عمرم با شتاب دویدهام، در نهایت هر دو چیز را همزمان خواهم دید.
مگر در خواب میبینم من اکنون
نشسته پیش هم لیلی و مجنون
هوش مصنوعی: آیا من خواب میبینم که هم اکنون لیلی و مجنون کنار هم نشستهاند؟
بهم این هر دو را هرگز که دیدست
خدایا در جهان این عز که دیدست؟
هوش مصنوعی: خدايا، در جهان چه نعمتی وجود دارد که کسی هرگز مانند آن را مشاهده نکرده باشد؟