(۱۱) حکایت مجنون و لیلی
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
بیت: 14
علط: صادق بودتی
درست: صادق بوده ای
بیت: 14
علط:لایق بودتی
درست: لایق بوده ای
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
حکایت خواستگاری مجنون از لیلی
لیلی گفت بیاور تا چه داری؟
زبان بگشاد مجنون گفت ای ماه
نه آبم ماند در عشق تو نه چاه
عشق تو عقلم را نیز غارت کرده فقط جانی مانده، آن هم برای تو
در نهایت سوزنی به لیلی داد و گفت: از دو عالم همین را دارم و آن هم برای آن است که در صحرا که تو را می جستم، پیوسته در پایم خار می شکست و با آن خارها را از پای در می آوردم.
لیلی گفت پس بدان که در عشق صادق نیستی.اگر در جستن چون منی، خاری در پایت رود خارج کردن آن روا نیست، باید آن را چون گلی بدانی که روی لباست زده ای.مگر از بوته گل کمتری که یک سال به امید گل خارها را در کنار خود می دارد؟!
- در این حکایت فراتر از صبر و قناعت مطرح شده است و آن خشنودی کامل و محو شدن در عشق هست.و عوض شدن مفهوم موضوعات در سایه عشق.خاری که در راه عشق است چون گل عزیز است.از بین رفتن مفاهیم عادی و تبدیل آنها ثمره بی خویشتنی و فناست.( رجوع شود به کیمیاگری عارفان در همین کانال)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح