گنجور

غزل شمارهٔ ۸۴۰

گه به کرشمه دلم ز بر بربایی
گه ز تنم جان به یک نظر بربایی
ننگ نیاید تو را که هیچ کسی را
گه دل و گه جان مختصر بربایی
چون تتق از آفتاب چهره کنی دور
عقل براندازی و بصر بربایی
چون سر زلف تو سرکشی کند آغاز
از سر مویی هزار سر بربایی
از سر کین زان سنان غمزه کنی تیز
تا به سنانی ز مه قمر بربایی
قصد کنی چون در آینه نگری تو
کز لب خود زاینه شکر بربایی
بر طرفی می‌روی ز من که من مست
طرف ندارم که از کمر بربایی
در رخ من ننگری به دیدهٔ رحمت
بلکه بدان بنگری که زر بربایی
گر بربایی هزار دل تو به روزی
سیر نگردی تو و دگر بربایی
چون نشکیبی ز دلربایی عشاق
جهد بر آن کن که بیشتر بربایی
تا به ابد ای فرید تو بنمیری
از لب او یک شکر اگر بربایی

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گه به کرشمه دلم ز بر بربایی
گه ز تنم جان به یک نظر بربایی
هوش مصنوعی: گاهی با یک ناز و کرشمه، دل مرا از من می‌گیری و گاهی هم با یک نگاه، جانم را از تنم جدا می‌کنی.
ننگ نیاید تو را که هیچ کسی را
گه دل و گه جان مختصر بربایی
هوش مصنوعی: ننگی به تو نمی‌چسبد که هیچ کس را نباید به سادگی و بدون دلیل، هم قلب و هم جانش را بربایی.
چون تتق از آفتاب چهره کنی دور
عقل براندازی و بصر بربایی
هوش مصنوعی: وقتی که چهره‌ات را از تابش آفتاب دور کنی، عقل را کنار می‌گذاری و بصیرت را از دست می‌دهی.
چون سر زلف تو سرکشی کند آغاز
از سر مویی هزار سر بربایی
هوش مصنوعی: زمانی که سر زلف تو سرکشی کند، به اندازه‌ای قدرت دارد که می‌تواند هزار سر را به صبح بیاندازد.
از سر کین زان سنان غمزه کنی تیز
تا به سنانی ز مه قمر بربایی
هوش مصنوعی: به خاطر کینه‌ای که داری، با نگاه تند و تیزت مانند نیزه حمله می‌کنی، تا او را که چون مه قمر زیباست و با لبخندش تو را جذب می‌کند، از آن خود کنی.
قصد کنی چون در آینه نگری تو
کز لب خود زاینه شکر بربایی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به خودت خوب نگاه کنی، می‌بینی که با لبخند شیرینت می‌توانی دل‌ها را شاد کنی و محبت را به دیگران هدیه بدهی.
بر طرفی می‌روی ز من که من مست
طرف ندارم که از کمر بربایی
هوش مصنوعی: به سمتی می‌روی که از من دور شده‌ای و من در حال حاضر به وضوح نمی‌توانم کسی را در کنار خود ببینم که به من کمک کند یا مرا نجات دهد.
در رخ من ننگری به دیدهٔ رحمت
بلکه بدان بنگری که زر بربایی
هوش مصنوعی: به جای اینکه با نگاه محبت‌آمیز به من بنگری، بهتر است به این فکر کنی که من چه کارهایی کرده‌ام که ریاکارانه رفتار کرده‌ام.
گر بربایی هزار دل تو به روزی
سیر نگردی تو و دگر بربایی
هوش مصنوعی: اگر تو هزار دل را بربایی، باز هم به روزی سیر نخواهی شد و دوباره کسی دیگر نیز از تو بهره خواهد برد.
چون نشکیبی ز دلربایی عشاق
جهد بر آن کن که بیشتر بربایی
هوش مصنوعی: وقتی نمی‌توانی از دلربایی عاشقان چشم پوشی کنی، سعی کن که بیشتر آن را جذب کنی.
تا به ابد ای فرید تو بنمیری
از لب او یک شکر اگر بربایی
هوش مصنوعی: اگر تو به عشق او همیشه زنده بمانی، حتی اگر یک دانه شکر هم از لب او بربایی، تا ابد زنده خواهی بود.