غزل شمارهٔ ۸۰۰
ای روی تو فتنهٔ جهانی
مبهوت تو هر کجا که جانی
کرده سر زلف پر فریبت
از هر سر مویم امتحانی
در چشم زدی ز دست بر هم
چشمت به کرشمهای جهانی
ابروی تو رستها چو تیراست
بر زه که کند چنان کمانی
طراری را طراوتی نیست
با طرهٔ چون تو دلستانی
ندهد مه و مهر نور هرگز
بی عارض چون تو مهربانی
در دل بردن به خوبی تو
هرگز ندهد کسی نشانی
خورشید رخ تو را کند ذکر
هر ذره اگر شود زبانی
تا من سگ تو شدم نماندست
از قالب من جز استخوانی
من خاک توام مرا چنین خوار
در خون مفکن به هر زمانی
در عشق تو چستتر ز عطار
مرغی نپرد ز آشیانی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای روی تو فتنهٔ جهانی
مبهوت تو هر کجا که جانی
هوش مصنوعی: ای چهرهات باعث آشفتگی و حیرت جهان است، هر کجا که بروی، جانها مبهوت زیباییات میشوند.
کرده سر زلف پر فریبت
از هر سر مویم امتحانی
هوش مصنوعی: تو با هر رشتهی موی خود که فریبنده و دلرباست، مرا مورد آزمایش قرار دادهای.
در چشم زدی ز دست بر هم
چشمت به کرشمهای جهانی
هوش مصنوعی: چشم تو به قدری زیبا و دلربا است که به محض نگاه کردن به آن، تمام عالم تحت تأثیر زیباییات قرار میگیرد.
ابروی تو رستها چو تیراست
بر زه که کند چنان کمانی
هوش مصنوعی: ابروی تو به اندازهای زیبا و نازک است که میتواند به شکلی منحنی مانند کمان درآید.
طراری را طراوتی نیست
با طرهٔ چون تو دلستانی
هوش مصنوعی: زیبایی و تازگی یک مو را نمیتوان با زیبایی و جذابیتی که تو داری، مقایسه کرد.
ندهد مه و مهر نور هرگز
بی عارض چون تو مهربانی
هوش مصنوعی: نور و روشنی ماه و خورشید هرگز نمیتواند بدون وجود تو، که مهربان هستی، به وجود آید.
در دل بردن به خوبی تو
هرگز ندهد کسی نشانی
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند نشانهای از خوبیهای تو را در دل دیگران ببرد.
خورشید رخ تو را کند ذکر
هر ذره اگر شود زبانی
هوش مصنوعی: اگر هر ذرهای زبان باز کند، در وصف چهرهی تو، مانند خورشید خواهد درخشید.
تا من سگ تو شدم نماندست
از قالب من جز استخوانی
هوش مصنوعی: تا زمانی که من به درجهای از بندگی و خدمتگزاری تو رسیدم، از وجود من تنها چیزی که باقی مانده، استخوانی است.
من خاک توام مرا چنین خوار
در خون مفکن به هر زمانی
هوش مصنوعی: من از تو دست برنمیدارم، مرا اینطور بیرحمانه در رنج و عذاب نگذاری، در هر لحظه.
در عشق تو چستتر ز عطار
مرغی نپرد ز آشیانی
هوش مصنوعی: در عشق تو، مثل پرندهای هستم که از لانهاش پرواز نمیکند و به زیباییات میپردازد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۸۰۰ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1402/02/16 21:05
سید محسن
درود بر ادیبان--بیت چهارم--مصرع اول---ابروی تو رستها چو تیر است--بی معنی است--رستها را پیشنهاد می کنم جایگزین بفرمائید