غزل شمارهٔ ۷۸
غم بسی دارم چه جای صد غم است
زانکه هر موییم در صد ماتم است
غم نباشد کانچه پیشان است و پس
کم ز کم نبود نصیبم زان کم است
عالمی است اشراق نور آفتاب
کور را زانچه اگر صد عالم است
عالمی دردست بر جانم ولی
چون ازوست این درد جانم خرم است
درد زخم او کشیدن خوش بود
گر پس از صد زخم او یک مرهم است
گر بسی عمرم بود تا جان بود
آن من گر هست عمری یک دم است
گر کسی را آن دم اینجا دست داد
او خلیفهزادهای از آدم است
ور کسی زان دم ندارد آگهی
مردهدل زاد است اگر از مریم است
بیخیال و صورت وهم و قیاس
چیست آن دم، شیر و روغن درهم است
نی که دایم روغن است و شیر نه
زانکه گر شیر است بس نامحرم است
گر فرید این جایگه با خویش نیست
آن دمش در پردهٔ جان همدم است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غم بسی دارم چه جای صد غم است
زانکه هر موییم در صد ماتم است
هوش مصنوعی: من غمهای زیادی دارم، و چه برسد به اینکه صد غم داشته باشم، زیرا هر یک از مویهایم به اندازه یک ماتم بزرگ است.
غم نباشد کانچه پیشان است و پس
کم ز کم نبود نصیبم زان کم است
هوش مصنوعی: غمی نیست که آنچه برای من در گذشته و آینده پیش میآید، کمتر از آنچه نصیبم شده، نیست.
عالمی است اشراق نور آفتاب
کور را زانچه اگر صد عالم است
هوش مصنوعی: جهان به گونهای نورانی و روشن است که حتی شخص نابینا نیز با وجود نداشتن دید، میتواند از آن بهرهبرداری کند. اگرچه ممکن است صدها عالم و دانشمند وجود داشته باشند، اما این روشنایی و آگاهی فراتر از آنهاست.
عالمی دردست بر جانم ولی
چون ازوست این درد جانم خرم است
هوش مصنوعی: کسی در دنیا وجود دارد که دردی را بر جانم مینهد، اما چون این درد از اوست، برایم خوشایند و لذتبخش است.
درد زخم او کشیدن خوش بود
گر پس از صد زخم او یک مرهم است
هوش مصنوعی: تحمل درد و زخم او خوشایند است، اگر پس از تحمل صد زخم از او، یک درمان وجود داشته باشد.
گر بسی عمرم بود تا جان بود
آن من گر هست عمری یک دم است
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است عمرم طولانی شود، اما آنچه برای من اهمیت دارد این است که حتی اگر فقط یک لحظه زندگی کنم، با تمام وجودم از آن استفاده خواهم کرد.
گر کسی را آن دم اینجا دست داد
او خلیفهزادهای از آدم است
هوش مصنوعی: اگر کسی در این لحظه با تو دست بدهد، او یکی از نسلهای آدم است که مقام خلیفهزاده دارد.
ور کسی زان دم ندارد آگهی
مردهدل زاد است اگر از مریم است
هوش مصنوعی: اگر کسی از آن لحظه آگاه نباشد، نشاندهندهی بیاحساسی اوست، حتی اگر از خانوادهای مانند مریم باشد.
بیخیال و صورت وهم و قیاس
چیست آن دم، شیر و روغن درهم است
هوش مصنوعی: در آن لحظه که باید از خود گذشته و نگران چیزهای بیمعنی نباشیم، واقعیتها به هم آمیختهاند و هیچچیز بهسادگی قابل تشخیص نیست.
نی که دایم روغن است و شیر نه
زانکه گر شیر است بس نامحرم است
هوش مصنوعی: نی که همواره لطیف و خاصیت نرم دارند، مانند شیر نیست، چرا که اگر هم شیر باشد، فقط برای کسانی که به آن دسترسی دارند مناسب است.
گر فرید این جایگه با خویش نیست
آن دمش در پردهٔ جان همدم است
هوش مصنوعی: اگر فرید در این مکان حضور ندارد، در آن لحظه روحش در پردهٔ جانش همواره با اوست و همدم اوست.
حاشیه ها
1399/04/04 00:07
هنگامه حیدری
مصراع اول بیت چهارم به این شکل صحیح است:
عالمی درد ست بر جانم ولی