غزل شمارهٔ ۷۷۸
درآمد دوش دلدارم به یاری
مرا گفتا بگو تا در چه کاری
حرامت باد اگر بی ما زمانی
برآوردی دمی یا می برآری
چو با ما میتوانی بود هر شب
روا نبود که بی ما شب گذاری
چو با ما غمگساری میتوان کرد
چرا با دیگری غم می گساری
خوشی با دشمن ما در نشستی
نباشد این دلیل دوستداری
بدان میداریم کز عزت خویش
تو را در خاک اندازم به خواری
به تنهاییت بگذارم که تا تو
بمانی تا ابد در بیقراری
چو بشنیدم ز جانان این سخنها
بدو گفتم که دست از جمله داری
ولیکن چون تو یار غمگنانی
مرا از ننگ من برهان به یاری
که گر عطار در هستی بماند
برو گریند عالمیان به زاری
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درآمد دوش دلدارم به یاری
مرا گفتا بگو تا در چه کاری
هوش مصنوعی: دیشب معشوق من به کمکم آمد و از من پرسید که در چه زمینهای نیاز به کمک دارم.
حرامت باد اگر بی ما زمانی
برآوردی دمی یا می برآری
هوش مصنوعی: اگر بدون ما لحظهای خوشی را تجربه کنی یا لذتی ببری، برایت حرام است.
چو با ما میتوانی بود هر شب
روا نبود که بی ما شب گذاری
هوش مصنوعی: هر وقت که میتوانی با ما باشی، اشکالی ندارد که بیما شب را بگذرانی.
چو با ما غمگساری میتوان کرد
چرا با دیگری غم می گساری
هوش مصنوعی: وقتی میتوانی با ما درد و دل کنی و اندوهت را سبک کنی، چرا سراغ دیگری میروی که غمت را به او بگویی؟
خوشی با دشمن ما در نشستی
نباشد این دلیل دوستداری
هوش مصنوعی: خوش بودن با دشمن ما در یک جمع نمیتواند نشانهای از دوستیمان باشد.
بدان میداریم کز عزت خویش
تو را در خاک اندازم به خواری
هوش مصنوعی: بدان که میدانم اگر بخواهم، میتوانم تو را به خاطر جایگاه خودم به ذلت بکشاند.
به تنهاییت بگذارم که تا تو
بمانی تا ابد در بیقراری
هوش مصنوعی: میخواهم تنهایت را به تو بسپارم تا همیشه در حالت بیقراری بمانی.
چو بشنیدم ز جانان این سخنها
بدو گفتم که دست از جمله داری
هوش مصنوعی: زمانی که از محبوبم این سخنها را شنیدم، به او گفتم که از همه چیز دست بردار.
ولیکن چون تو یار غمگنانی
مرا از ننگ من برهان به یاری
هوش مصنوعی: اما چون تو عزیزم، من را از شرم و ننگی که دارم نجات بده و به من کمک کن.
که گر عطار در هستی بماند
برو گریند عالمیان به زاری
هوش مصنوعی: اگر عطار در دنیا بماند، تمامی مردم به گریه و زاری خواهند پرداخت.
حاشیه ها
1392/10/14 02:01
حامد
برآوردی دمی یا میبرآری
نفس برآوردن . [ ن َ ف َ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب )تنفس کردن . دم زدن . نفس فروبرده را بیرون دادن . || زیستن . زندگی کردن . بسر بردن
میبَرآری
برآریدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) برآردن . برآوردن . بلند کردن . برکشیدن . رجوع به برآردن و برآوردن شود.
1392/10/14 02:01
حامد
می برآری -> میبرآری
می گساری -> میگساری
1402/02/16 17:05
سید محسن
حرامت باد اگر بی ما زمانی ------بر اوردی دمی یا می بر آری== اگر بدون ما نفسی کشیدی حرامت باد و اگر در آینده هم نفس بر آوردی همچنان حرامت باشد-----(یا می بر آری)= یا اگر بر آوردی منظور است