غزل شمارهٔ ۷۱۸
ای اشتیاق رویت از چشم خواب برده
یک برق عشق جسته صد سد آب برده
بر نطع کامرانی نور رخت به یک دم
دست هزار عذرا از آفتاب برده
چندین هزار عاشق بر روی تو درین ره
در خاک و خون فتاده سر در نقاب برده
ای در غرور دل را داده شراب غفلت
پس دل بده که او را مست خراب برده
شرمت همی نیامد کاندر چنین مقامی
مردان به سر دویده تو سر به خواب برده
عطار را درین ره اندر حجاب ره نیست
گرچه دلی است او را پی با حجاب برده
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای اشتیاق رویت از چشم خواب برده
یک برق عشق جسته صد سد آب برده
هوش مصنوعی: ای عشق تو، چنان مرا مجذوب خود کردهای که حتی خواب هم از چشمم رفته و یک جرقه از عشق تو، تمام موانع و مشکلات را از بین برده است.
بر نطع کامرانی نور رخت به یک دم
دست هزار عذرا از آفتاب برده
هوش مصنوعی: در یک لحظه، زیبایی چهرهات مانند آفتاب، هرگونه نگرانی و غم را از دلها میزداید و خوشبختی را به ارمغان میآورد.
چندین هزار عاشق بر روی تو درین ره
در خاک و خون فتاده سر در نقاب برده
هوش مصنوعی: هزاران عاشق در این مسیر به خاطر تو در خاک و خون افتادهاند و چهره خود را پوشاندهاند.
ای در غرور دل را داده شراب غفلت
پس دل بده که او را مست خراب برده
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر غرور دلش را به شراب غفلت دادهای، حالا دل خودت را بده تا آن شراب تو را به حالت مستی و خرابی ببرد.
شرمت همی نیامد کاندر چنین مقامی
مردان به سر دویده تو سر به خواب برده
هوش مصنوعی: شرم تو نیامده که در چنین موقعیتی، مردان به تلاش و فعالیت مشغولند و تو در خواب غفلت به سر میبری.
عطار را درین ره اندر حجاب ره نیست
گرچه دلی است او را پی با حجاب برده
هوش مصنوعی: عطار در این مسیر دچار حجاب شده است و راه را نمیبیند، هرچند قلبی دارد که او را به سمت حقیقت هدایت میکند، اما این راهی که در پیش دارد، مملو از حجابها و موانع است.