غزل شمارهٔ ۵۹۰
ما ز عشقت آتشین دل ماندهایم
دست بر سر پای در گل ماندهایم
خاک راه از اشک ما گل گشت و ما
پای در گل دست بر دل ماندهایم
ناگهانی برق وصل تو بجست
ما ندانستیم و غافل ماندهایم
لاجرم از بس که بال و پر زدیم
همچو مرغ نیم بسمل ماندهایم
چون ز عشقت هیچ مشکل حل نشد
دایما در کار مشکل ماندهایم
عشق تو دریاست اما زان چه سود
چون ز غفلت ما به ساحل ماندهایم
کی تواند یافت عطار از تو کام
چون نخستین گام منزل ماندهایم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما ز عشقت آتشین دل ماندهایم
دست بر سر پای در گل ماندهایم
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق تو قلبمان آتشین و پر از شوق است و مثل کسی که در گلی گرفتار شده، دست بر سر و پای خود گذاشتهایم.
خاک راه از اشک ما گل گشت و ما
پای در گل دست بر دل ماندهایم
هوش مصنوعی: زمین جایی که قدم گذاشتیم، بخاطر اشکهای ما تبدیل به گل شده است و ما در این گل گیر کردهایم و دستمان بر دلمان مانده است.
ناگهانی برق وصل تو بجست
ما ندانستیم و غافل ماندهایم
هوش مصنوعی: ناگهان، جرقهای از وصال تو ما را در بر گرفت و ما بیخبر و غافل ماندیم.
لاجرم از بس که بال و پر زدیم
همچو مرغ نیم بسمل ماندهایم
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه خیلی تلاش کردیم و به شدت پرواز کردیم، مانند مرغی که به طور ناقص زخمی شده، در وضعیت بلاتکلیفی ماندهایم.
چون ز عشقت هیچ مشکل حل نشد
دایما در کار مشکل ماندهایم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو هیچ مسئلهای حل نشد و همیشه درگیر مشکلات هستیم.
عشق تو دریاست اما زان چه سود
چون ز غفلت ما به ساحل ماندهایم
هوش مصنوعی: عشق تو همچون دریا است، اما چه فایده دارد وقتی که به دلیل بیتوجهی ما، این عشق در ساحل و دور از ما باقی مانده است.
کی تواند یافت عطار از تو کام
چون نخستین گام منزل ماندهایم
هوش مصنوعی: کیست که بتواند مانند عطار از تو بهرهمند شود، در حالی که ما هنوز در آغاز راه ماندهایم؟

عطار