غزل شمارهٔ ۵۸۴
هر شبی وقت سحر در کوی جانان میروم
چون ز خود نامحرمم از خویش پنهان میروم
چون حجابی مشکل آمد عقل و جان در راه او
لاجرم در کوی او بی عقل و بی جان میروم
همچو لیلی مستمندم در فراقش روز و شب
همچو مجنون گرد عالم دوست جویان میروم
هر سحر عنبر فشاند زلف عنبر بار او
من بدان آموختم وقت سحر زان میروم
تا بدیدم زلف چون چوگان او بر روی ماه
در خم چوگان او چون گوی، گردان میروم
ماهرویا در من مسکین نگر کز عشق تو
با دلی پر خون به زیر خاک، حیران میروم
ذره ذره زان شدم تا پیش خورشید رخش
همچو ذره بی سر و تن پای کوبان میروم
چون بیابانی نهد هر ساعتی در پیش من
من چنین شوریده دل سر در بیابان میروم
تا کی ای عطار از ننگ وجود تو مرا
کین زمان از ننگ تو با خاک یکسان میروم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر شبی وقت سحر در کوی جانان میروم
چون ز خود نامحرمم از خویش پنهان میروم
هوش مصنوعی: هر شب در وقت سحر به جایی میروم که محبوبم در آن است. چون از خودم بیگانهام و نمیخواهم دیده شوم، به آرامی و به دور از چشم دیگران حرکت میکنم.
چون حجابی مشکل آمد عقل و جان در راه او
لاجرم در کوی او بی عقل و بی جان میروم
هوش مصنوعی: زمانی که حجاب و مانع برایم دشوار میشود، عقل و جانم در مسیر او به چالش کشیده میشوند؛ بنابراین، بیعقل و بیجان به سمت او و در کوی او میروم.
همچو لیلی مستمندم در فراقش روز و شب
همچو مجنون گرد عالم دوست جویان میروم
هوش مصنوعی: در غم و دوری از محبوبم، مانند لیلی، دائم در حال نگریستن به او هستم و شب و روز در جستجوی معشوقم همچون مجنون به هر سو میروم.
هر سحر عنبر فشاند زلف عنبر بار او
من بدان آموختم وقت سحر زان میروم
هوش مصنوعی: هر صبح زلفهای زیبا مانند عطر خوشبوی عنبر پخش میشود و من از آن آموختم که در این زمان صبحگاهی، به سوی عشق بروم.
تا بدیدم زلف چون چوگان او بر روی ماه
در خم چوگان او چون گوی، گردان میروم
هوش مصنوعی: وقتی زلف زیبای او را مانند چوگان بر چهرهاش دیدم، احساس کردم که مانند گوی به دورش میچرخم و مدام در حال حرکت هستم.
ماهرویا در من مسکین نگر کز عشق تو
با دلی پر خون به زیر خاک، حیران میروم
هوش مصنوعی: ای زیبای دلربا، بنگر به حال مسکین من که از عشق تو، با قلبی سرشار از درد و اندوه، همچنان در این دنیا سرگردان و آشفتهام.
ذره ذره زان شدم تا پیش خورشید رخش
همچو ذره بی سر و تن پای کوبان میروم
هوش مصنوعی: من بهتدریج خرد خرد شدم تا اینکه بهسوی خورشید رخسارش بروم، مانند ذرهای بی سر و تن با شوق و نشاط در حال حرکت هستم.
چون بیابانی نهد هر ساعتی در پیش من
من چنین شوریده دل سر در بیابان میروم
هوش مصنوعی: هر لحظه که دنیای بیانتهایی چون بیابان در مقابل من قرار گیرد، من این دل شیدا و آشفته را در این بیابان سفر میکنم.
تا کی ای عطار از ننگ وجود تو مرا
کین زمان از ننگ تو با خاک یکسان میروم
هوش مصنوعی: ای عطار، تا کی امیدوارم از شرم وجود تو رها شوم؟ زیرا در این زمان، من به خاطر ننگ تو در حال نابودیام.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۵۸۴ به خوانش عندلیب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"شوریده دل"
با صدای ارسلان کامکار (آلبوم افسانه سرزمین پدری ام)
حاشیه ها
1397/11/19 23:02
ramin
این شعر را هنرمند خوشصدا بیژن بیگنی در آلبوم افسانه سرزمین پدرم آهنگ شوریده دل محشر اجرا کرده.
1398/11/30 04:01
ی.ج.بافتی
هر سحر عنبر فشاند زلف عنبر بار او
بجای عنبر بار باید عنبر ریز باشد.
بنابراین:
هر سحر عنبر فشاند زلف عنبر ریز او
1400/10/04 20:01
سید محسن
بنظر می رسد که عنبر را نمی ریزند . پس شاید زلف عنبر بو هم بتواند گزینه درستی باشد

عطار