گنجور

غزل شمارهٔ ۵۸۰

به دریایی در افتادم که پایانش نمی‌بینم
به دردی مبتلا گشتم که درمانش نمی‌بینم
در این دریا یکی در است و ما مشتاق در او
ولی کس کو که در جوید که جویانش نمی‌بینم
چه جویم بیش ازین گنجی که سر آن نمی‌دانم
چه پویم بیش ازین راهی که پایانش نمی‌بینم
درین ره کوی مه رویی است خلقی در طلب پویان
ولیک این کوی چون یابم که پیشانش نمی‌بینم
به خون جان من جانان ندانم دست آلاید
که او بس فارغ است از ما سر آنش نمی‌بینم
دلا بیزار شو از جان اگر جانان همی خواهی
که هر کو شمع جان جوید غم جانش نمی‌بینم
برو عطار بیرون آی با جانان به جان بازی
که هر کو جان درو بازد پشیمانش نمی‌بینم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به دریایی در افتادم که پایانش نمی‌بینم
به دردی مبتلا گشتم که درمانش نمی‌بینم
هوش مصنوعی: در یک وضعیت سخت و دشوار قرار گرفتم که نه تنها راه حلی برای آن نمی‌بینم، بلکه حتی انتهای این مشکل را نیز نمی‌توانم تشخیص دهم.
در این دریا یکی در است و ما مشتاق در او
ولی کس کو که در جوید که جویانش نمی‌بینم
هوش مصنوعی: در این دریا یک در وجود دارد و ما برای ورود به آن مشتاقیم، اما کسی را نمی‌بینم که آن در را جستجو کند.
چه جویم بیش ازین گنجی که سر آن نمی‌دانم
چه پویم بیش ازین راهی که پایانش نمی‌بینم
هوش مصنوعی: من در جستجوی چه چیز بیشتر از این هستم، در حالی که نمی‌دانم این گنج که به دنبالش می‌گردم چیست؟ و چه راهی را بیشتر از این می‌خواهم بروم، در حالی که پایان آن را نمی‌بینم؟
درین ره کوی مه رویی است خلقی در طلب پویان
ولیک این کوی چون یابم که پیشانش نمی‌بینم
هوش مصنوعی: در این مسیر، جایی وجود دارد که شخصی با چهره زیبا در آنجا حضور دارد و بسیاری در جستجوی او هستند. اما من نمی‌توانم این مکان را به راحتی پیدا کنم چون نمی‌توانم چیزی از آن ببینم یا تشخیص دهم.
به خون جان من جانان ندانم دست آلاید
که او بس فارغ است از ما سر آنش نمی‌بینم
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم محبوبم به خون من چگونه دست خواهد زد، زیرا او به قدری از ما بی‌خبر و بی‌تفاوت است که نمی‌توانم نشانه‌ای از نگرانی‌اش را مشاهده کنم.
دلا بیزار شو از جان اگر جانان همی خواهی
که هر کو شمع جان جوید غم جانش نمی‌بینم
هوش مصنوعی: دل، اگر می‌خواهی به جانان دست یابی، باید از جان خود بیزاری. چون هر کسی که به دنبال روشنایی روح است، غم و اندوه جانش را نمی‌بیند.
برو عطار بیرون آی با جانان به جان بازی
که هر کو جان درو بازد پشیمانش نمی‌بینم
هوش مصنوعی: برو و عطار را فرابخوان و با محبوبی به دلنشینی بپرداز، چرا که هر کس که جانش را در این بازی وانهد، از این کار پشیمان نمی‌شود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۸۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/04/01 18:07
ناشناس

عچب شعری سروده است این عطار نیشابوری

1394/10/26 10:12
میثم

برای درک بهتر این شعر پیشنهاد میکنم در آلبوم افشاری مرکب استاد ایرج بسطامی، این تصنیف رو گوش بدید.

1395/03/06 15:06
علیرضا محدثی

اصلاحیه :
مصرع اول بیت دوم ، از نظر وزنی کاملا می لنگد :
در این دریا یکی در است و ما مشتاق در او

احتمالاتی که بنده می دهم :
1- در این دریا یکی دُرّ است و ما مشتاق در اوییم
که البته به اندازه ی یک هجای بلند یا کشیده ، اضافی خواهیم داشت .
2- در این دریا یکی دُرّ است و من مشتاق در اویم
این احتمال ظاهرا به لحاظ وزنی بدون مشکل است .
مسئولین محترم سایت لطفا شکل درست مصرع مذکور را بیاورند .

1395/06/24 09:08
کسرا

خیلی قشنگه

1395/10/10 08:01
سیاوش

در پاسخ به دوست عزیز جناب علیرضا محدثی. مصرع اول از بیت دوم به این صورت خوانده میشود:
در این دریا یکی دُرّ است و ما مشتاقِ دُرِّ او . . .

1396/06/08 11:09

به اشاره جناب میرزاده در حاشیه غزل 414 سعدی مصرع اول این غزل عینا توسط شیخ وام گرفته شده است:
«به دریایی درافتادم که پایانش نمی‌بینم
کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی‌دانم»

1401/08/08 09:11
فرزاد بصیری

توی بیت اول تا جایی که من میدونم (باید باز هم تصحیح‌ها رو نگاه کنم) "پایانش نمیبینم" اشتباهه و "پایابش نمیبینم" درسته. مخصوصا این که "پایاب" به معنای ساحل هم هست و بیشتر قرابت داره با بیت.