گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۹

دردا که ز یک همدم آثار نمی‌بینم
دل باز نمی‌یابم دلدار نمی‌بینم
در عالم پر حسرت بسیار بگردیدم
از خیل وفاداران دیار نمی‌بینم
در چار سوی عالم شش گوشهٔ توتویش
یک دوست نمی‌بینم یک یار نمی‌بینم
بسیار وفا جستم اندک قدم از هرکس
در روی زمین اندک بسیار نمی‌بینم
چندان که در آن وادی کردم طلب یک گل
در عرصهٔ این وادی جز خار نمی‌بینم
تا چند درین وادی بر جان و دلم لرزم
کانجا به دو جو جان را مقدار نمی‌بینم
تا چند ز نادانی دیوان جهان دارم
چون مور درین دیوان جز مار نمی‌بینم
هر روز ازین دیوان صد غم برما آید
دردا که درین صد غم غمخوار نمی‌بینم
گر زانکه اثر بودی در روی زمین کس را
زانگونه اثر کم شد کاثار نمی‌بینم
عطار دلت بر کن از کار جهان کلی
کز کار جهان یک دل بر کار نمی‌بینم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دردا که ز یک همدم آثار نمی‌بینم
دل باز نمی‌یابم دلدار نمی‌بینم
هوش مصنوعی: چقد ناراحتم که هیچ نشانه‌ای از یک همراه ندارم، و بدون محبوبم نمی‌توانم دل خوشی پیدا کنم.
در عالم پر حسرت بسیار بگردیدم
از خیل وفاداران دیار نمی‌بینم
هوش مصنوعی: در دنیای پر از حسرت، به جست‌وجو پرداختم و در میان جمع وفاداران، کسی را نمی‌بینم.
در چار سوی عالم شش گوشهٔ توتویش
یک دوست نمی‌بینم یک یار نمی‌بینم
هوش مصنوعی: در تمام دنیای اطراف، حتی در شش گوشه‌اش، هیچ دوستی را نمی‌بینم و هیچ یاری را پیدا نمی‌کنم.
بسیار وفا جستم اندک قدم از هرکس
در روی زمین اندک بسیار نمی‌بینم
هوش مصنوعی: من مدت زیادی به وفاداری دیگران توجه کرده‌ام، اما در میان تمام کسانی که در دنیا وجود دارند، تعداد بسیار کمی را می‌بینم که واقعاً وفادار باشند.
چندان که در آن وادی کردم طلب یک گل
در عرصهٔ این وادی جز خار نمی‌بینم
هوش مصنوعی: هرچقدر که در این دشت تلاش کردم تا یک گل پیدا کنم، جز خار چیزی نمی‌بینم.
تا چند درین وادی بر جان و دلم لرزم
کانجا به دو جو جان را مقدار نمی‌بینم
هوش مصنوعی: چرا در این مکان مدام دلم می‌لرزد و جانم نگران است، در حالی که در اینجا نمی‌توانم ارزش واقعی جان را ببینم؟
تا چند ز نادانی دیوان جهان دارم
چون مور درین دیوان جز مار نمی‌بینم
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که از نادانی و بی‌خبری خود خسته و در عذابم. مانند مور که در این دنیای پر آسیب فقط خزندگان و مضرها را میبیند و از زیبایی‌ها و چیزهای خوب غافل است.
هر روز ازین دیوان صد غم برما آید
دردا که درین صد غم غمخوار نمی‌بینم
هوش مصنوعی: هر روز بر ما هزاران مشکل و غم می‌تافت، کاش در میان این همه غم کسی بود که درد ما را درک کند و دل‌سوزی کند.
گر زانکه اثر بودی در روی زمین کس را
زانگونه اثر کم شد کاثار نمی‌بینم
هوش مصنوعی: اگر آثاری از کسی بر روی زمین باقی مانده باشد، باید به وضوح قابل مشاهده باشد، اما من هیچ نشانه‌ای از آن نمی‌بینم.
عطار دلت بر کن از کار جهان کلی
کز کار جهان یک دل بر کار نمی‌بینم
هوش مصنوعی: دل خود را از مشغله‌های دنیوی آزاد کن، زیرا من نمی‌بینم که کسی در این دنیا بتواند به کارهای جهان دل ببندد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۷۹ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/08/18 05:11
میرمهدی

چند اصلاحیه:
یک دوست «نمی‌یابم» یک یار نمی‌بینم
...
کانجا به دو «جو» جان را مقدار نمی‌بینم
...
چون «مور» درین دیوان جز مار نمی‌بینم

1399/07/17 10:10
خلیلی

این غزل را استاد شجریان در کنسرتی که سال 71 در چهل ستون اصفهان داشتند اجرا کرد من نسخه صبط معمولی را که خودم گرفتم در اختیار دارم ولی متاسفانه در جایی نسخه با کیفیت آن نیست و در اینجا هم اشاره ای نشده است که این غزل را استادشجریان خوانده اند