گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۶

زهره ندارم که سلامت کنم
چون طمع وصل مدامت کنم
گرچه جوابم ندهی این بسم
چون شنوی تو که سلامت کنم
چون نتوانم که به گردت رسم
گرد به گرد در و بامت کنم
مرغ تو حلاج سزد من کیم
تا هوس حلقهٔ دامت کنم
خاک شدم تا نفس خویش را
هم نفس جرعهٔ جامت کنم
گر به حسامم بکشی نقد جان
پیشکش زخم حسامت کنم
نیست مرا دل وگرم صد بود
سوختهٔ وعدهٔ خامت کنم
یک شکرت خواسته‌ام گفته‌ای
می‌طلبم باز که وامت کنم
گرچه حلال است تو را خون من
گر ندهی بوسه حرامت کنم
چون همه خوبی جهان وقف توست
گنگ شدم وصف کدامت کنم
خطبهٔ جانم چو به نام تو رفت
سکهٔ تن نیز به نامت کنم
نی که تنی نیست دو من استخوانست
پیش سگ کوی غلامت کنم
مشک جهان گر همه عطار داشت
وقف خط غالیه فامت کنم

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهره ندارم که سلامت کنم
چون طمع وصل مدامت کنم
هوش مصنوعی: من آنقدر شهامت ندارم که به تو سلام کنم، زیرا از عشق و امید به رسیدن به تو دلخوشم.
گرچه جوابم ندهی این بسم
چون شنوی تو که سلامت کنم
هوش مصنوعی: اگرچه به درخواست من پاسخ نمی‌دهی، اما وقتی صدای من را بشنوی، متوجه می‌شوی که قصد من تنها سلامتی و خوبیت برای توست.
چون نتوانم که به گردت رسم
گرد به گرد در و بامت کنم
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به دور تو بیفتم، پس دور در و دیوارت می‌چرخم.
مرغ تو حلاج سزد من کیم
تا هوس حلقهٔ دامت کنم
هوش مصنوعی: پرندهٔ تو باید به نیکویی و مهارت باشد، اما من کیستم که آرزوی گرفتار شدن در دام تو را داشته باشم.
خاک شدم تا نفس خویش را
هم نفس جرعهٔ جامت کنم
هوش مصنوعی: به خاطر تو و عشق به تو خود را فراموش کرده‌ام، تا حتی نفس کشیدنم هم با یاد تو و نوشیدن از جام عشق تو همراه باشد.
گر به حسامم بکشی نقد جان
پیشکش زخم حسامت کنم
هوش مصنوعی: اگر تو با شمشیر حسام به من حمله کنی، من جانم را به تو تقدیم می‌کنم و زخم شمشیر تو را به جان می‌خرم.
نیست مرا دل وگرم صد بود
سوختهٔ وعدهٔ خامت کنم
هوش مصنوعی: من دلی ندارم و اگر هم داشتم، سوخته‌ام از وعده‌های ناامیدکننده‌ات.
یک شکرت خواسته‌ام گفته‌ای
می‌طلبم باز که وامت کنم
هوش مصنوعی: من از تو چیزی خواسته‌ام و تو گفته‌ای که برای من باید چیز دیگری بیاوری، که دوباره به من بدهی.
گرچه حلال است تو را خون من
گر ندهی بوسه حرامت کنم
هوش مصنوعی: اگرچه خون من بر تو حلال است، اما اگر به من بوسه ندهی، احساس می‌کنم که باید به تو آسیب بزنم.
چون همه خوبی جهان وقف توست
گنگ شدم وصف کدامت کنم
هوش مصنوعی: تمام خوبی‌های جهان برای تو اختصاص یافته است، به همین دلیل نمی‌دانم چطور تو را توصیف کنم.
خطبهٔ جانم چو به نام تو رفت
سکهٔ تن نیز به نامت کنم
هوش مصنوعی: وقتی که جانم در یاد تو باشد، جسم من هم به نام تو خواهد بود.
نی که تنی نیست دو من استخوانست
پیش سگ کوی غلامت کنم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسانی که هیچ ارزش و احترامی ندارد، در حقیقت تنها یک جسم بی‌معنا است و اگر این شخص را در برابر سگی بگذاری، ممکن است برای آن سگ هم هیچ اهمیتی نداشته باشد. در واقع، اشاره به بی‌ارزشی و ناتوانی فردی دارد که نمی‌تواند از خود در برابر دیگران دفاع کند.
مشک جهان گر همه عطار داشت
وقف خط غالیه فامت کنم
هوش مصنوعی: اگر همه عطرهای دنیا را هم برای من بیاوری، باز هم آن را صرف خط نوشته‌ام می‌کنم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۶۶ به خوانش عندلیب