گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴

پی آن گیر کاین ره پیش بردست
که راه عشق پی بردن نه خردست
عدو جان خویش و خصم تن گشت
در اول گام هرک این ره سپردست
کسی داند فراز و شیب این راه
که سرگردانی این راه بردست
گهی از چشم خود خون می‌فشاندست
گهی از روی خود خون می‌ستردست
گرش هر روز صد جان می‌رسیدست
صد و یک جان به جانان می‌سپردست
دلش را صد حیات زنده بودست
اگر آن نفس یک ساعت بمردست
ز سندانی که بر سر می‌زنندش
قدم در عشق محکم‌تر فشردست
کسی چون ذره گردد این هوا را
که دم اندر هوای خود شمردست
بسا آتش که چون اینجا رسیدست
شدست آبی و همچون یخ فسردست
بسا دریا کش پاکیزه گوهر
که اینجا قطره‌ای آبش ببردست
مشو پیش صف ای نه مرد و نه زن
که خفتان تو اطلس نیست بردست
مده خود را ز پری این تهی باد
که در جام تو نه صاف و نه دردست
درین وادی دل وحشی عطار
ز حیرت جلف‌تر زان مرد کردست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پی آن گیر کاین ره پیش بردست
که راه عشق پی بردن نه خردست
هوش مصنوعی: به دنبال این باش که این مسیر که می‌روی، مسیری است که به عشق راه می‌برد و نه به عقل و دانش.
عدو جان خویش و خصم تن گشت
در اول گام هرک این ره سپردست
هوش مصنوعی: هر کس که قدم در این مسیر می‌گذارد، در ابتدا دشمن جان و دشمن تن خویش شده است.
کسی داند فراز و شیب این راه
که سرگردانی این راه بردست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌داند چطور باید در این مسیر پرپیچ و خم و دشوار حرکت کرد، زیرا هر کسی ممکن است در این راه سردرگم شود.
گهی از چشم خود خون می‌فشاندست
گهی از روی خود خون می‌ستردست
هوش مصنوعی: گاهی از چشمانش اشک می‌ریزد و گاهی با چهره‌اش آن اشک‌ها را پاک می‌کند.
گرش هر روز صد جان می‌رسیدست
صد و یک جان به جانان می‌سپردست
هوش مصنوعی: اگر هر روز صد جان هم به او داده شود، باز هم یک جان اضافی به معشوق تقدیم می‌کند.
دلش را صد حیات زنده بودست
اگر آن نفس یک ساعت بمردست
هوش مصنوعی: دل او همیشه سرشار از زندگی و شادابی است، حتی اگر یک لحظه نفسش به تنگ بیفتد و بمیرد.
ز سندانی که بر سر می‌زنندش
قدم در عشق محکم‌تر فشردست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی فردی در عشق تلاش و کوشش می‌کند، مانند یک سندان که تحت ضربه قرار می‌گیرد، به او فرصت و توان بیشتری برای پیشرفت در احساساتش داده می‌شود. عشق با چالش‌ها و سختی‌ها، انسان را محکم‌تر و استوارتر می‌سازد.
کسی چون ذره گردد این هوا را
که دم اندر هوای خود شمردست
هوش مصنوعی: کسی که در این دنیا به اندازه یک ذره باشد، خود را در هوایی می‌داند که در آن نفس می‌کشد.
بسا آتش که چون اینجا رسیدست
شدست آبی و همچون یخ فسردست
هوش مصنوعی: بسیاری از آتش‌هایی که به اینجا رسیده‌اند، به آب تبدیل شده و مانند یخ سرد شده‌اند.
بسا دریا کش پاکیزه گوهر
که اینجا قطره‌ای آبش ببردست
هوش مصنوعی: بسیاری از دریاها هستند که گوهرهای پاک و گرانبهایی در خود دارند، اما در اینجا فقط یک قطره آب از آن‌ها وجود دارد.
مشو پیش صف ای نه مرد و نه زن
که خفتان تو اطلس نیست بردست
هوش مصنوعی: به جلو صف نرو، چراکه تو نه مرد هستی و نه زن؛ لباس تو مثل پارچه‌ای نازک و بی‌ارزش است.
مده خود را ز پری این تهی باد
که در جام تو نه صاف و نه دردست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خود را از پریشانی و آشفتگی درون دور نگه‌دار، زیرا در وجود تو چیزی نه پاک و بدون دردست، نه به آرامش رسیده است.
درین وادی دل وحشی عطار
ز حیرت جلف‌تر زان مرد کردست
هوش مصنوعی: در این مسیر، دل شیدای عطار از حیرت بیشتر از آن مردی که در برابرش قرار دارد، مضطرب و ناآرام است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۴ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۴ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۴ به خوانش فرید حامد