گنجور

غزل شمارهٔ ۵۰۶

تا عشق تو سوخت همچو عودم
یک ذره نماند از وجودم
تا بگذشتی چو باد بر من
بر خاک فتاده در سجودم
یک لحظه ز تو نمی‌شکیبم
خود را صد ره بیازمودم
عشقت چو نشست در دلم ساخت
برخاست ز ره زیان و سودم
از جوهر عشق هر دو عالم
یک ذره ز خویش می‌نمودم
چون نیک به خود نگاه کردم
من خود به میانه در نبودم
چون من به خودی نبود گشتم
آیینه کاینات بودم
گه پردهٔ آسمان گشادم
گه چهرهٔ آفتاب سودم
از بس که بسوختم درین تاب
عطار نیم ولیک عودم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا عشق تو سوخت همچو عودم
یک ذره نماند از وجودم
هوش مصنوعی: وقتی عشق تو در وجودم شعله‌ور شد، دیگر هیچ چیز از من باقی نماند.
تا بگذشتی چو باد بر من
بر خاک فتاده در سجودم
هوش مصنوعی: وقتی عبور کردی مانند بادی که از کنار می‌گذرد، من در حالتی از تسلیم و فروتنی بر زمین افتاده‌ام.
یک لحظه ز تو نمی‌شکیبم
خود را صد ره بیازمودم
هوش مصنوعی: من حتی یک لحظه هم نمی‌توانم دوری از تو را تحمل کنم، بارها و بارها این احساس را تجربه کرده‌ام.
عشقت چو نشست در دلم ساخت
برخاست ز ره زیان و سودم
هوش مصنوعی: وقتی عشق تو در قلبم جای گرفت، تمام دغدغه‌ها و نگرانی‌های من درباره سود و زیان از بین رفت.
از جوهر عشق هر دو عالم
یک ذره ز خویش می‌نمودم
هوش مصنوعی: اگر ذره‌ای از عشق موجود در جهان را داشتم، می‌توانستم عطر و زیبایی آن را به نمایش بگذارم.
چون نیک به خود نگاه کردم
من خود به میانه در نبودم
هوش مصنوعی: وقتی به خودم نگاه کردم، متوجه شدم که در واقع در میانه وجود ندارم.
چون من به خودی نبود گشتم
آیینه کاینات بودم
هوش مصنوعی: وقتی که به خودم نگاه نمی‌کردم، تبدیل به آینه‌ای شدم که جهانیان را در خود بازتاب می‌دهد.
گه پردهٔ آسمان گشادم
گه چهرهٔ آفتاب سودم
هوش مصنوعی: گاهی پردهٔ آسمان را کنار می‌زنم و گاهی به چهرهٔ آفتاب می‌نگرم.
از بس که بسوختم درین تاب
عطار نیم ولیک عودم
هوش مصنوعی: من به خاطر سوختن‌های فراوانی که در این عشق کشیدم، دیگر هیچ‌چیز از عطار نیستم، اما هنوز هم مانند بخور یا عود وجود دارم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۰۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1400/09/13 20:12
سید محسن

عشقت چو نشست در دلم سخت---درست است