غزل شمارهٔ ۵۰۰
تا جمال تو بدیدم مست و مدهوش آمدم
عاشق لعل شکربارش گهر پوش آمدم
نامهٔ عشقت بخواندم عاشق دردت شدم
حلقهٔ زلفت بدیدم حلقه در گوش آمدم
سرخ رو از چشم بودم پیش ازین از خون دل
زردرو از سبزهٔ آن چشمهٔ نوش آمدم
شغبهٔ آن شکرستان شکربار ار شدم
فتنهٔ آن سنبلستان بناگوش آمدم
خواب خرگوشم بسی دادی ندانستم ولیک
هم به آخر در جوال خواب خرگوش آمدم
کی بگردانم ز تو از هر جفایی روی از آنک
تو جفا کیش آمدی و من وفا کوش آمدم
عشق تو کاندر میان جان من شد معتکف
کی فراموشش کنم گر من فراموش آمدم
وصف میکرد از تو عطار اندر آفاق جهان
نک سخن ناگفته حالی گنگ و مدهوش آمدم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا جمال تو بدیدم مست و مدهوش آمدم
عاشق لعل شکربارش گهر پوش آمدم
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی تو را دیدم، چنان مجذوب و مست شدم که عاشق زیبایی لعل مانند و شیرین تو گشتم و با خود گوهرهایی از عشق و محبت به همراه آوردم.
نامهٔ عشقت بخواندم عاشق دردت شدم
حلقهٔ زلفت بدیدم حلقه در گوش آمدم
هوش مصنوعی: عشق تو را به خواندن نامهات ترغیب شدم و به خاطر درد تو عاشق شدم. وقتی موهای زیبایت را دیدم، مثل حلقهای در گوش به تو نزدیک شدم.
سرخ رو از چشم بودم پیش ازین از خون دل
زردرو از سبزهٔ آن چشمهٔ نوش آمدم
هوش مصنوعی: قبلاً چهرهام سرخ بود و از خوشحالی میدرخشید، اما حالا به خاطر اندوهی که در قلبم دارم، رنگ رویم زرد شده است. من از سبزه و طراوت چشمه نوشی به این حال درآمدهام.
شغبهٔ آن شکرستان شکربار ار شدم
فتنهٔ آن سنبلستان بناگوش آمدم
هوش مصنوعی: عطر و زیبایی آن باغ شکر و سنبل مرا به شدت تحت تأثیر قرار داد و دل و جانم را درگیر کرد.
خواب خرگوشم بسی دادی ندانستم ولیک
هم به آخر در جوال خواب خرگوش آمدم
هوش مصنوعی: مدتی در خواب بودم و متوجه نشدم که چه زمانی گذشت، اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که همچنان در خواب هستم.
کی بگردانم ز تو از هر جفایی روی از آنک
تو جفا کیش آمدی و من وفا کوش آمدم
هوش مصنوعی: هرگز روی خود را از تو بر نخواهم گرداند، زیرا تو با هر بیمهری که داری، من با همهی وفاداریام در کنارت هستم.
عشق تو کاندر میان جان من شد معتکف
کی فراموشش کنم گر من فراموش آمدم
هوش مصنوعی: عشق تو در دل من جا گرفته و من به خاطر آن به عبادت مشغول شدهام. چگونه میتوانم یاد آن را فراموش کنم، حتی اگر خودم فراموش شوم؟
وصف میکرد از تو عطار اندر آفاق جهان
نک سخن ناگفته حالی گنگ و مدهوش آمدم
هوش مصنوعی: عطار در نقاط مختلف جهان به زیبایی تو را توصیف میکند و میگوید که صحبتهای زیادی دربارهات وجود دارد. من در این میان دچار حالتی از حیرت و گیجی شدهام و نتوانستهام همه چیز را به درستی درک کنم.