گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۸

ای عشق بی نشان ز تو من بی نشان شدم
خون دلم بخوردی و در خورد جان شدم
چون کرم‌پیله، عشق تنیدم به خویش بر
چون پرده راست گشت من اندر میان شدم
دیگر که داندم چو من از خود برآمدم
دیگر که بیندم چو من از خود نهان شدم
چون در دل آمدم آنچه زبان لال گشت از آن
در خامشی و صبر چنین بی زبان شدم
مرده چگونه بر سر دریا فتد ز قعر
من در میان آتش عشقت چنان شدم
مرغی بدم ز عالم غیبی برآمده
عمری به سر بگشتم و با آشیان شدم
چون بر نتافت هر دو جهان بار جان من
بیرون ز هر دو در حرم جاودان شدم
عطار چند گویی ازین گفت توبه کن
نه توبه چون کنم که کنون کامران شدم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای عشق بی نشان ز تو من بی نشان شدم
خون دلم بخوردی و در خورد جان شدم
هوش مصنوعی: ای عشق بی‌نشان، من به خاطر تو گم‌گشته‌ام. خون دل مرا نوشیدی و به واسطه‌اش جانم را به تو تقدیم کردم.
چون کرم‌پیله، عشق تنیدم به خویش بر
چون پرده راست گشت من اندر میان شدم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از تحول و تغییر درونی خود سخن می‌گوید. او مانند کرم‌پیله که به دور خود پیله می‌سازد، عشق را به درون خود بافته و به شکلی نو و تازه در آمده است. زمانی که همه چیز به سامان می‌رسد و عشق به شکل زیبایی در می‌آید، او در مرکز این تغییرات و تحولات قرار می‌گیرد و در درک این زیبایی غرق می‌شود.
دیگر که داندم چو من از خود برآمدم
دیگر که بیندم چو من از خود نهان شدم
هوش مصنوعی: وقتی فهمیدم که من از خودم خارج شدم، دیگر نمی‌توانم خودم را ببینم؛ چون از خودم پنهان شده‌ام.
چون در دل آمدم آنچه زبان لال گشت از آن
در خامشی و صبر چنین بی زبان شدم
هوش مصنوعی: وقتی به دل من ورود پیدا کرد، هرچه که زبان نمی‌تواند بیان کند، در سکوت و صبر به حالتی بی‌زبان و خاموش درآمدم.
مرده چگونه بر سر دریا فتد ز قعر
من در میان آتش عشقت چنان شدم
هوش مصنوعی: مرده چگونه می‌تواند بر روی دریا قرار بگیرد، در حالی که من در عمق وجودم و در آتش عشق تو اینگونه شده‌ام؟
مرغی بدم ز عالم غیبی برآمده
عمری به سر بگشتم و با آشیان شدم
هوش مصنوعی: پرنده‌ای از عالم نامشهود به وجود آمده‌ام و سال‌ها در این دنیا زندگی کرده‌ام و اکنون به لانه‌ام رسیده‌ام.
چون بر نتافت هر دو جهان بار جان من
بیرون ز هر دو در حرم جاودان شدم
هوش مصنوعی: وقتی که هیچ یک از دو جهان تحمل بار جان من را نداشتند، من از هر دو دنیا خارج شدم و در حرم ابدی جای گرفتم.
عطار چند گویی ازین گفت توبه کن
نه توبه چون کنم که کنون کامران شدم
هوش مصنوعی: عطار چند بار به من گفت که توبه کنم، اما من چه توبه‌ای کنم وقتی که اکنون به خواسته‌ام رسیده‌ام و موفق شده‌ام؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۹۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/02/11 16:05
..

چون بر نتافت هر دو جهان بار جان من
بیرون ز هر دو در حرم جاودان شدم..