گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۲

ای عشق تو پیشوای دردم
وی درد تو هر زمان و هر دم
آیینهٔ عارضت سیه شد
کز حد بگذشت آه سردم
یک لحظه بر من آی آخر
تا کی داری ز خویش فردم
تا من خط سبز تو ببینم
تو درنگری به روی زردم
گر کار دلم ز دست بگذشت
تا در خطر هزار دردم
گو بگذر از آنکه شست زلفت
دست آویز است و پایمردم
گفتی بگریز و ترک من گیر
کاورد ز خاکی تو گردم
گویی من مستمند مسکین
خونی کردم که آن نکردم
خونم به مریز از آنکه بس زود
من بی تو بسی به خون بگردم
خونم بخوری و نیست یک شب
تا از تو هزار خون نخوردم
کو سوخته‌تر کسی ز عطار
یک سوخته نیست هم نبردم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای عشق تو پیشوای دردم
وی درد تو هر زمان و هر دم
هوش مصنوعی: ای عشق تو راهنمای درد من هستی و درد تو در هر زمان و هر لحظه برای من وجود دارد.
آیینهٔ عارضت سیه شد
کز حد بگذشت آه سردم
هوش مصنوعی: چهره‌ات به قدری زیباست که دیدن آن باعث شده غم و اندوه عمیقی در دلم ایجاد شود.
یک لحظه بر من آی آخر
تا کی داری ز خویش فردم
هوش مصنوعی: یک لحظه به من توجه کن، چرا مدت زیادی از خودت دوری می‌کنی؟
تا من خط سبز تو ببینم
تو درنگری به روی زردم
هوش مصنوعی: تا وقتی که من رنگ سبز تو را مشاهده کنم، تو به چهره زرد من نگاه می‌کنی.
گر کار دلم ز دست بگذشت
تا در خطر هزار دردم
هوش مصنوعی: اگر کار قلبم از دست برود، تحمل هزار درد و رنج برایم آسان خواهد بود.
گو بگذر از آنکه شست زلفت
دست آویز است و پایمردم
هوش مصنوعی: بگو که از کسی که موهایش را به عنوان آویزه دست می‌بیند، بگذر و به پایمردی و استقامت من توجه کن.
گفتی بگریز و ترک من گیر
کاورد ز خاکی تو گردم
هوش مصنوعی: گفتی که از من دور شو و برو، اما من از این خاک به تو تعلق دارم.
گویی من مستمند مسکین
خونی کردم که آن نکردم
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد من چنان در حالتی هستم که گویی برای داشتن چیزی تلاش کرده‌ام، در حالی که در واقع هرگز چنین چیزی را انجام نداده‌ام.
خونم به مریز از آنکه بس زود
من بی تو بسی به خون بگردم
هوش مصنوعی: احساس می‌کنم که به زودی و بدون تو، غم و اندوه زیادی بر دلم چیره خواهد شد و دلم پر از درد خواهد شد.
خونم بخوری و نیست یک شب
تا از تو هزار خون نخوردم
هوش مصنوعی: اگر همواره از من بگیری، باز در عوض یک شب هم از تو چیزی نخواهم گرفت، چرا که پیش از آن، هزار بار از تو آسیب دیده‌ام.
کو سوخته‌تر کسی ز عطار
یک سوخته نیست هم نبردم
هوش مصنوعی: هیچ کس در دنیا سوخته‌تر از عطار وجود ندارد و من هم نمی‌توانم با او رقابت کنم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۹۲ به خوانش عندلیب