گنجور

غزل شمارهٔ ۴۷۲

روی تو در حسن چنان دیده‌ام
کاینهٔ هر دو جهان دیده‌ام
جمله از آن آینه پیدا نمود
واینه از جمله نهان دیده‌ام
هست در آیینه نشان صد هزار
واینه فارغ ز نشان دیده‌ام
صورت در آینه از آینه
نیست خبردار چنان دیده‌ام
جمله درین آینه جلوه‌گرند
واینه را حافظ آن دیده‌ام
صورت آن آینه چون جسم بود
پرتو آن آینه جان دیده‌ام
جوهر آن آینه چون کس ندید
من چه زنم دم که عیان دیده‌ام
لیک کسی را ز چنان جوهری
هیچ نه شرح و نه بیان دیده‌ام
جملهٔ ذرات ازو بر کنار
با همه او را به میان دیده‌ام
یافته‌ام از همه بس فارغش
پس همه را کرده ضمان دیده‌ام
با تو و بی تو چه دهم شرح این
چون به ندانم که چه سان دیده‌ام
یک همه دان در دو جهان کس ندید
چون دو جهان یک همه دان دیده‌ام
جملهٔ مردان جهان دیده را
در غم این نعره‌زنان دیده‌ام
دایم ازین واقعه عطار را
نوحه‌گری اشک فشان دیده‌ام

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی تو در حسن چنان دیده‌ام
کاینهٔ هر دو جهان دیده‌ام
هوش مصنوعی: من زیبایی چهره‌ات را به حدی می‌بینم که گویی به تمام زیبایی‌های جهان نگریسته‌ام.
جمله از آن آینه پیدا نمود
واینه از جمله نهان دیده‌ام
هوش مصنوعی: همه چیز در آن آینه مشخص است و من از آینه چیزهایی را که پنهان است، دیده‌ام.
هست در آیینه نشان صد هزار
واینه فارغ ز نشان دیده‌ام
هوش مصنوعی: در آیینه تصویری از چیزهای بسیار وجود دارد، اما من از آنچه در آیینه می‌بینم و نشان می‌دهد، بی‌نیاز شده‌ام.
صورت در آینه از آینه
نیست خبردار چنان دیده‌ام
هوش مصنوعی: تصویر در آینه به خاطر خود آینه نیست؛ من این را به خوبی درک کرده‌ام.
جمله درین آینه جلوه‌گرند
واینه را حافظ آن دیده‌ام
هوش مصنوعی: همه چیز در این آینه نمایان است و حافظ خود را در این آینه مشاهده کرده است.
صورت آن آینه چون جسم بود
پرتو آن آینه جان دیده‌ام
هوش مصنوعی: صورت آینه مانند جسمی است، اما نور آینه را من جان دیده‌ام.
جوهر آن آینه چون کس ندید
من چه زنم دم که عیان دیده‌ام
هوش مصنوعی: جوهر آن آینه را هیچ‌کس ندیده است؛ من چه چیزی هستم وقتی که حقیقت را مستقیماً دیده‌ام.
لیک کسی را ز چنان جوهری
هیچ نه شرح و نه بیان دیده‌ام
هوش مصنوعی: اما من هیچ‌گاه کسی را ندیده‌ام که بتواند توصیف یا بیان درستی از آن گوهر ارزشمند داشته باشد.
جملهٔ ذرات ازو بر کنار
با همه او را به میان دیده‌ام
هوش مصنوعی: تمام ذرات جهان از او جدا هستند، اما من او را در میان همهٔ آنها دیده‌ام.
یافته‌ام از همه بس فارغش
پس همه را کرده ضمان دیده‌ام
هوش مصنوعی: من از همه چیز بی‌نیاز شده‌ام، بنابراین به همه چیز توجه کرده‌ام و همه را در نظر گرفته‌ام.
با تو و بی تو چه دهم شرح این
چون به ندانم که چه سان دیده‌ام
هوش مصنوعی: با تو و بدون تو نمی‌دانم چگونه باید این موضوع را توضیح بدهم، زیرا نمی‌دانم چه حس و تجربه‌ای داشته‌ام.
یک همه دان در دو جهان کس ندید
چون دو جهان یک همه دان دیده‌ام
هوش مصنوعی: در دو جهان، هیچ کس را مانند کسی که همه چیز را می‌داند، ندیده‌ام. من این شخص را دیده‌ام که در واقع همه چیز را می‌داند.
جملهٔ مردان جهان دیده را
در غم این نعره‌زنان دیده‌ام
هوش مصنوعی: تمام مردان دنیای تاثیرگذار را در حالتی غمگین و ناله‌کنان دیده‌ام.
دایم ازین واقعه عطار را
نوحه‌گری اشک فشان دیده‌ام
هوش مصنوعی: همیشه در مورد این ماجرا، عطار را دیده‌ام که با اشک و اندوه ناله می‌کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۷۲ به خوانش عندلیب