گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۰

ای عشق تو با وجود هم تنگ
در راه تو کفر و دین به یک رنگ
بی روی تو کعبه‌ها خرابات
بی نام تو نامها همه ننگ
در عشق تو هر که نیست قلاش
دور است به صد هزار فرسنگ
قلاشان را درین ولایت
از دار همی کنند آونگ
عشقت به ترازوی قیامت
دو کون نسخت نیم جو سنگ
قرابهٔ ننگ و شیشهٔ نام
افتاد و شکست بر سر سنگ
زنار مغانه بر میان بند
وانگه به کلیسیا کن آهنگ
مردانه درآی کاندرین راه
نه بوی همی خرند و نه رنگ
راهی است دراز و عمر کوتاه
باری است گران و مرکبی لنگ
کلی ز سر وجود برخیز
افتاده مباش بر در تنگ
می‌دان به یقین که در دو عالم
در راه تو نیست جز تو خرسنگ
برخیز ز راه خود چو عطار
تا بازرهی ز صلح و از جنگ

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای عشق تو با وجود هم تنگ
در راه تو کفر و دین به یک رنگ
هوش مصنوعی: ای عشق، تو با وجود تمام دشواری‌هایی که در مسیرت وجود دارد، قدرت و زیبایی را به من هدیه می‌دهی و در این راه، تفاوت بین باورها و اعتقادات را نادیده می‌گیری.
بی روی تو کعبه‌ها خرابات
بی نام تو نامها همه ننگ
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، خانه‌های خدا به ویرانه تبدیل می‌شوند و بدون نام تو، همه نام‌ها به ننگ و عار تبدیل می‌گردند.
در عشق تو هر که نیست قلاش
دور است به صد هزار فرسنگ
هوش مصنوعی: در عشق تو، هر کسی که بی‌خبر است، به اندازه‌ی صد هزار فرسنگ از ما دور است.
قلاشان را درین ولایت
از دار همی کنند آونگ
هوش مصنوعی: در این منطقه، دارهای آنها را به حالت آویزان درآورده و قرار می‌دهند.
عشقت به ترازوی قیامت
دو کون نسخت نیم جو سنگ
هوش مصنوعی: عشق تو به قدری ارزشمند است که در روز قیامت نمی‌توان آن را با هیچ چیز دیگری مقایسه کرد، حتی اگر همه سنگ‌های دنیا را کنار هم بگذارند.
قرابهٔ ننگ و شیشهٔ نام
افتاد و شکست بر سر سنگ
هوش مصنوعی: ظرفی که مظهر عیب و ننگ بود و شیشه‌ای که نماد نام و اعتبار بود، بر روی سنگی افتاد و شکست.
زنار مغانه بر میان بند
وانگه به کلیسیا کن آهنگ
هوش مصنوعی: حضور در حلقه مغان و پیروی از آداب و رسوم آنها را کنار بگذار و سپس به سوی کلیسا برو و در آنجا به عبادت بپرداز.
مردانه درآی کاندرین راه
نه بوی همی خرند و نه رنگ
هوش مصنوعی: به طور جدی و با اراده وارد این مسیر شو، زیرا در اینجا نه بویی از خوشی به مشام می‌رسد و نه رنگ و لعابی از زیبایی دیده می‌شود.
راهی است دراز و عمر کوتاه
باری است گران و مرکبی لنگ
هوش مصنوعی: زندگی مسیری طولانی و دشوار است، در حالی که عمر ما محدود و کمرنگ است و بار این مسیر بر دوش ما سنگینی می‌کند.
کلی ز سر وجود برخیز
افتاده مباش بر در تنگ
هوش مصنوعی: از تمام هستی به پا خیز و در تنگنا و محدودیت‌ها نمان.
می‌دان به یقین که در دو عالم
در راه تو نیست جز تو خرسنگ
هوش مصنوعی: بدان که در این جهان و آن جهان، فقط تویی که در مسیر تو وجود دارد و هیچ چیز دیگری جز تو نیست.
برخیز ز راه خود چو عطار
تا بازرهی ز صلح و از جنگ
هوش مصنوعی: از راه خود برخیز و مانند عطار به دنبال آرامش بگرد، تا از درگیری‌ها و بحران‌ها رها شوی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۵۰ به خوانش عندلیب