گنجور

غزل شمارهٔ ۴۴۶

ای لب تو نگین خاتم عشق
روی تو آفتاب عالم عشق
تو ز عشاق فارغ و شب و روز
کار عشاق بی‌تو ماتم عشق
نتوان خورد بی‌تو آبی خوش
که حرام است بی‌تو جز غم عشق
تا ابد ختم کرد چهرهٔ تو
سلطنت در جهان خرم عشق
در صف دلبران به سرتیزی
سر هر مژهٔ تو رستم عشق
جان من چون به عشق تو زنده است
نیست ممکن گرفتنم کم عشق
نتواند نمود صد دم صور
رستخیزی چنان که یک دم عشق
پادشاهان کون دربانند
در سراپردهٔ معظم عشق
صد هزاران هزار قرن گذشت
کس نیامد هنوز محرم عشق
در دو عالم نشد مسلم کس
آنچه هر دم شود مسلم عشق
سرنگون شد اساس محکم عقل
در کمال اساس محکم عشق
جان آن را که زخم عشق رسید
خستگی بیش شد ز مرهم عشق
دل عطار چون گل نوروز
تازگی می‌دهد ز شبنم عشق

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای لب تو نگین خاتم عشق
روی تو آفتاب عالم عشق
هوش مصنوعی: لبان تو همچون نگین زیبا بر روی خاتم عشق هستند و چهره‌ات مانند آفتاب، روشنایی و گرمی را به عالم عشق می‌بخشد.
تو ز عشاق فارغ و شب و روز
کار عشاق بی‌تو ماتم عشق
هوش مصنوعی: تو از عشق و عاشقان بی‌خبری و در حالی که عاشقان هر روز و شب به خاطر عشق به تو غمگین و دلتنگ‌اند.
نتوان خورد بی‌تو آبی خوش
که حرام است بی‌تو جز غم عشق
هوش مصنوعی: بی‌تو نمی‌توانم زندگی خوشی داشته باشم، زیرا بدون تو فقط غم عشق باقی می‌ماند.
تا ابد ختم کرد چهرهٔ تو
سلطنت در جهان خرم عشق
هوش مصنوعی: چهرهٔ تو تا ابد نمایانگر قدرت و سلطنت عشق در این جهان خوشبختی است.
در صف دلبران به سرتیزی
سر هر مژهٔ تو رستم عشق
هوش مصنوعی: در میان زیبایی‌ها، چشمان تو همچون نشانه‌ای از رستم، دل من را تسخیر کرده است.
جان من چون به عشق تو زنده است
نیست ممکن گرفتنم کم عشق
هوش مصنوعی: جان من به عشق تو حیات دارد، بنابراین نمی‌توانم به چیزی غیر از عشق تو دل ببندم.
نتواند نمود صد دم صور
رستخیزی چنان که یک دم عشق
هوش مصنوعی: هیچ چیز نمی‌تواند آن لحظه‌های شگفت‌انگیز قیامت را نشان دهد، به اندازه یک لحظه عشق.
پادشاهان کون دربانند
در سراپردهٔ معظم عشق
هوش مصنوعی: پادشاهان جهان مانند نگهبانانی هستند که در جلوی خیمه بزرگ عشق قرار دارند.
صد هزاران هزار قرن گذشت
کس نیامد هنوز محرم عشق
هوش مصنوعی: مدت زمان بسیار زیادی گذشته است و هنوز هیچ‌کس به راز و درون عشق نرسیده است.
در دو عالم نشد مسلم کس
آنچه هر دم شود مسلم عشق
هوش مصنوعی: هیچ کس در این دو جهان نتوانسته است آنچه را که عشق هر لحظه ثابت و مسلم می‌کند، به اثبات برساند.
سرنگون شد اساس محکم عقل
در کمال اساس محکم عشق
هوش مصنوعی: عقل محکم و استوار در برابر عشق، فرو ریخت و این احساسات عاطفی بر آن غلبه کرد.
جان آن را که زخم عشق رسید
خستگی بیش شد ز مرهم عشق
هوش مصنوعی: کسی که به عشق دچار زخم شده است، دیگر نمی‌تواند به راحتی از خستگی‌اش کاسته شود حتی اگر مرهمی از عشق به او برسد.
دل عطار چون گل نوروز
تازگی می‌دهد ز شبنم عشق
هوش مصنوعی: دل عطار مانند گل در بهار، از شبنم عشق تازگی و شادابی می‌گیرد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۴۶ به خوانش عندلیب