غزل شمارهٔ ۳۶۶
رخت را ماه نایب مینماید
خطت را مشک کاتب مینماید
رخت سلطان حسن یک سوار است
که دو ابروش حاجب مینماید
رخت را صبح صادق کس ندیده است
اگرچه صد عجایب مینماید
چو در عشق صادق نیست یک تن
همیشه صبح کاذب مینماید
ندانم تا چو رویت آفتابی
مشارق یا مغارب مینماید
چو زلفت نیز زناری به صد سال
نه رهبان و نه راهب مینماید
چه شیوه دارد آخر غمزهٔ تو
که خونریزیش واجب مینماید
ز دیوان جهان هر روز صد خونش
چنین دانم که راتب مینماید
عجب برجی است درج دلستانت
که دو رسته کواکب مینماید
ز عشقت چون کنم توبه که از عشق
نخستین مست تایب مینماید
بسی با عشق تو عقلم چخیده است
ولی عشق تو غالب مینماید
دلم بردی و گفتی دل نگهدار
که دل در عشق راغب مینماید
چگونه دل نگه دارم ز عشقت
که گر دل هست غایب مینماید
غم عشقت به جان بخرید عطار
که چون شادی مناسب مینماید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رخت را ماه نایب مینماید
خطت را مشک کاتب مینماید
هوش مصنوعی: زیبایی تو را مانند ماه نشان میدهد و خط زیبایت را مانند مشک، که برای نوشتن استفاده میشود، جلوهگر میسازد.
رخت سلطان حسن یک سوار است
که دو ابروش حاجب مینماید
هوش مصنوعی: لباس زیبای سلطان حسن همچون یک سوارکار است و ابروهای او مانند نگهبانانی میمانند که زیبایی او را دربر دارند.
رخت را صبح صادق کس ندیده است
اگرچه صد عجایب مینماید
هوش مصنوعی: هیچکس در صبح صادق، زیباییها و شگفتیهای وجود تو را مشاهده نکرده است، هرچند که تو هزاران شگفتی را به نمایش میگذاری.
چو در عشق صادق نیست یک تن
همیشه صبح کاذب مینماید
هوش مصنوعی: هرگاه در عشق، حتی یک نفر صادق نباشد، همیشه صبحی کاذب و ناپایدار در پیش است.
ندانم تا چو رویت آفتابی
مشارق یا مغارب مینماید
هوش مصنوعی: نمیدانم وقتی که تو را میبینم، آیا خورشید در شرق میتابد یا در غرب.
چو زلفت نیز زناری به صد سال
نه رهبان و نه راهب مینماید
هوش مصنوعی: زلف تو مانند یک رشته حصیر باعث میشود که نه راهب و نه زاهد بهمدت صد سال هم نتوانند از آن دور شوند.
چه شیوه دارد آخر غمزهٔ تو
که خونریزیش واجب مینماید
هوش مصنوعی: غمزههای تو به قدری زیبا و فریبنده است که انگار جلب توجه و دلرباییاش باعث میشود کسی را که به آنها مینگرد، تحت تأثیر قرار دهد و خونریزی احساساتش را ضروری کند.
ز دیوان جهان هر روز صد خونش
چنین دانم که راتب مینماید
هوش مصنوعی: هر روز از آشفتگیهای دنیای اطراف، با خبر میشوم که دلها دچار غم و اندوه میشوند.
عجب برجی است درج دلستانت
که دو رسته کواکب مینماید
هوش مصنوعی: اینکه در دل محبوب تو دنیایی شگفتانگیز وجود دارد، شگفتآور است؛ زیرا در آن، دو نوع ستاره به چشم میخورد.
ز عشقت چون کنم توبه که از عشق
نخستین مست تایب مینماید
هوش مصنوعی: من از عشق تو چگونه توبه کنم، وقتی که عشق اولم مرا به شدت تحت تاثیر قرار داده و در حالت مستی غرق کرده است؟
بسی با عشق تو عقلم چخیده است
ولی عشق تو غالب مینماید
هوش مصنوعی: من بارها به خاطر عشق تو در تلاش بودم که بفهمم و فکر کنم، اما در نهایت عشق تو بر همه چیز غالب شده است.
دلم بردی و گفتی دل نگهدار
که دل در عشق راغب مینماید
هوش مصنوعی: دل من را گرفتی و گفتی که آن را محفوظ نگهدار، اما در عشق، دل همیشه جلب توجه میکند و علاقهمند میشود.
چگونه دل نگه دارم ز عشقت
که گر دل هست غایب مینماید
هوش مصنوعی: چطور میتوانم دلم را از عشق تو حفظ کنم، در حالی که اگر دل وجود داشته باشد، غایب و دور به نظر میرسد؟
غم عشقت به جان بخرید عطار
که چون شادی مناسب مینماید
هوش مصنوعی: عطار به خاطر عشق تو غم را تحمل کرد، زیرا میداند که شادی در کنار غم معنی پیدا میکند.

عطار