گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۴

هرچه در هر دو جهان جانان نمود
تو یقین می‌دان که آن از جان نمود
هست جانت را دری اما دو روی
دوست از دو روی او دو جهان نمود
کرد از یک روی دنیا آشکار
وز دگر روی آخرت پنهان نمود
آخرت آن روی و دنیا این دگر
ای عجب یک چیز این و آن نمود
هر دو عالم نیست بیرون زین دو روی
هرچه آن دشوار یا آسان نمود
در میان این دو دربند عظیم
چون نگه کردم یکی ایوان نمود
یک درش دنیا و دیگر آخرت
بلکه دو کونش چو دو دوران نمود
باز پرسیدم ز دل کان قصر چیست
گفت خلوت‌خانهٔ جانان نمود
گفتم آخر قصر سلطان جان ماست
جان نمود این قصر یا سلطان نمود
گفت دایم بر تو سلطان است جان
بارگاه خویش در جان زان نمود
پرتو او بی‌نهایت اوفتاد
لاجرم بی‌حد و بی‌پایان نمود
تا ابد گر پیش گیری راه جان
ذره‌ای نتوانی از پیشان نمود
پرتوی کان دور بود آن کفر بود
وانکه آن نزدیک بود ایمان نمود
چند گویم این جهان و آن جهان
از دو روی جان همی‌نتوان نمود
گرد جان در گرد چون مردان بسی
تا توانی عشق را برهان نمود
در جهان جان بسی سرگشته‌اند
کمترین یک چرخ سرگردان نمود
می‌رو و یک دم میاسا از روش
کاین سفر در روح جاویدان نمود
گر تورا افتاد یک ساعت درنگ
صد درنگ از عالم هجران نمود
همچو گویی گشت سرگردان مدام
هر‌که خود را مرد این میدان نمود
خود در این میدان فرو شد هر که رفت
وانکه یک‌دم ماند هم حیران نمود
تا ابد در درد این، عطار را
ذره ذره کلبهٔ احزان نمود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرچه در هر دو جهان جانان نمود
تو یقین می‌دان که آن از جان نمود
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این دنیا و آن دنیا محبوب تو نشان می‌دهد، مطمئن باش که همه آن‌ها از درونِ جان و وجود تو نشأت می‌گیرد.
هست جانت را دری اما دو روی
دوست از دو روی او دو جهان نمود
هوش مصنوعی: در وجود تو یک در وجود دارد، اما در دو روی دوست، دو جهان به نمایش گذاشته شده است.
کرد از یک روی دنیا آشکار
وز دگر روی آخرت پنهان نمود
هوش مصنوعی: دنیا را با یک چهره نمایان ساخت و چهره دیگر آن، که آخرت باشد، را پنهان کرد.
آخرت آن روی و دنیا این دگر
ای عجب یک چیز این و آن نمود
هوش مصنوعی: در دنیای ما، دنیا و آخرت دو جنبه متفاوت هستند، اما در عین حال به طرز شگفت‌انگیزی به هم مرتبط می‌شوند. این دو در واقع می‌توانند جنبه‌های یک چیز واحد را نشان دهند.
هر دو عالم نیست بیرون زین دو روی
هرچه آن دشوار یا آسان نمود
هوش مصنوعی: تمامی وجود و هستی در این دو جنبه خلاصه می‌شود و هر چیزی که به نظر دشوار یا آسان می‌رسد، از این دو جنبه خارج نیست.
در میان این دو دربند عظیم
چون نگه کردم یکی ایوان نمود
هوش مصنوعی: وقتی به میان این دو دروازه بزرگ نگاه کردم، یکی از آنها مانند یک ایوان به نظر رسید.
یک درش دنیا و دیگر آخرت
بلکه دو کونش چو دو دوران نمود
هوش مصنوعی: یکی از درها دنیای مادی است و دری دیگر به زندگی بعد از مرگ اشاره دارد. به همین دلیل، این دو جهان به دو دوره مختلف شبیه هستند.
باز پرسیدم ز دل کان قصر چیست
گفت خلوت‌خانهٔ جانان نمود
هوش مصنوعی: من دوباره از دل پرسیدم که این قصر چیست. دل پاسخ داد که این مکان، خلوتی است که برای معشوق ساخته شده است.
گفتم آخر قصر سلطان جان ماست
جان نمود این قصر یا سلطان نمود
هوش مصنوعی: گفتم که این قصر متعلق به سلطان است و روح ما در آنجا جا دارد؛ آیا این قصر به خاطر جان ما ساخته شده یا به خاطر خود سلطان؟
گفت دایم بر تو سلطان است جان
بارگاه خویش در جان زان نمود
هوش مصنوعی: او گفت که جان من همیشه بر تو فرمانروایی دارد، همان‌طور که بارگاهش در جان تو است.
پرتو او بی‌نهایت اوفتاد
لاجرم بی‌حد و بی‌پایان نمود
هوش مصنوعی: نور او که بی‌پایان است، به زمین تابید و در نتیجه بی‌نهایت و نامحدود به نظر رسید.
تا ابد گر پیش گیری راه جان
ذره‌ای نتوانی از پیشان نمود
هوش مصنوعی: اگر به طور نامحدود هم سعی کنی که جان را از پیشان (سر) دور کنی، هرگز نمی‌توانی ذره‌ای از آنچه نوشته شده است را تغییر دهی.
پرتوی کان دور بود آن کفر بود
وانکه آن نزدیک بود ایمان نمود
هوش مصنوعی: آنجا که نور و روشنی دور است، کفر و بی‌ایمانی وجود دارد، اما هر چه که به آن نزدیک‌تر باشیم، ایمان و باور قوی‌تری به آن داریم.
چند گویم این جهان و آن جهان
از دو روی جان همی‌نتوان نمود
هوش مصنوعی: چند بار باید بگویم که این دنیا و آن دنیا از دو جنبه‌ی روح نمی‌توانند جدا شوند.
گرد جان در گرد چون مردان بسی
تا توانی عشق را برهان نمود
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی همچون مردان شجاع و با اراده زندگی کنی، باید تلاش کنی تا عشق را آزاد کرده و از قید و بندها رها کنی.
در جهان جان بسی سرگشته‌اند
کمترین یک چرخ سرگردان نمود
هوش مصنوعی: در این دنیا، بسیاری از انسان‌ها در جستجوی معنی و هدف‌اند، اما در میان آن‌ها، من فقط یک چرخ سرگردان را دیده‌ام که نشان‌دهنده وضعیت بی‌خود و گم‌شده‌ای است.
می‌رو و یک دم میاسا از روش
کاین سفر در روح جاویدان نمود
هوش مصنوعی: برو و حتی برای یک لحظه هم از او غافل مشو، زیرا این سفر تأثیری همیشگی بر روح تو خواهد گذاشت.
گر تورا افتاد یک ساعت درنگ
صد درنگ از عالم هجران نمود
هوش مصنوعی: اگر تو فقط یک ساعت درنگ کنی، تأثیر آن به اندازه صد ساعت تنهایی و فراق خواهد بود.
همچو گویی گشت سرگردان مدام
هر‌که خود را مرد این میدان نمود
هوش مصنوعی: هر کسی که احساس کند در مقابله با چالش‌ها و سختی‌ها قهرمان و شجاع است، ممکن است در واقع دچار گیجی و سردرگمی شود و نتواند به درستی رفتار کند.
خود در این میدان فرو شد هر که رفت
وانکه یک‌دم ماند هم حیران نمود
هوش مصنوعی: هرکس وارد این میدان شد، به نوعی غرق در آن شد و حتی کسی که فقط برای لحظه‌ای توقف کرد، دچار حیرت و تعجب گردید.
تا ابد در درد این، عطار را
ذره ذره کلبهٔ احزان نمود
هوش مصنوعی: عطار به تدریج و به طور مستمر در غم و اندوه خود غرق شده و این حال او باعث شده تا زندگی‌اش به کلبه‌ای از درد و غم تبدیل شود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۴۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1401/07/19 12:10
محسن جهان

تفسیر بیت ۱۹ فوق:

مرد این میدان هستی کسی است که همانند گوی بدون سر و پا باشد. 

خداوند همواره سعی دارد که آفریننده خود را به هر جهت که صلاح است راهنمایی کند. و این انسان است که با دست و پا و عقل ذهنی خود مانع تراشی می‌کند. لذا مردان خدا کسانی هستند که فی نفسه تسلیم کامل مشیّت الهی بوده و با خضوع و خشوع فرمانبردار محض الله هستند.