گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۶

هر که را با لب تو پیمان بود
اجل او از آب حیوان بود
هر که روی چو آفتاب تو دید
همچو من تا که بود حیران بود
در نکویی پسندهٔ جایی
که نکوتر از آن بنتوان بود
چون بدیدم لب جگر رنگت
نمکی داشت و شکرافشان بود
یک شکر آرزوم کرد الحق
لیک بیمم ز تیر مژگان بود
بی رخت بر رخم نوشت به خون
دیده هر راز دل که پنهان بود
خواستم تا نفس زنم بی تو
نزدم زانکه آن نفس جان بود
جان من گر بود وگر نبود
کی مرا در جهان غم آن بود
لیک جان زان سبب ندادم من
که نه در خورد چون تو جانان بود
جان بدادم چو روی تو دیدم
زانکه جان دادن من آسان بود
جان عطار تا که بود از تو
هستی و نیستیش یکسان بود

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که را با لب تو پیمان بود
اجل او از آب حیوان بود
هوش مصنوعی: هر کسی که لب تو را در عشق و محبت خود دوست داشته باشد، عمرش مانند آب حیات خواهد بود و هیچ مانعی در برابرش نخواهد بود.
هر که روی چو آفتاب تو دید
همچو من تا که بود حیران بود
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند من زیبایی و درخشش چهره تو را ببیند، حتماً حیران و شگفت‌زده خواهد شد.
در نکویی پسندهٔ جایی
که نکوتر از آن بنتوان بود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در جایی که بهترین و نیکوترین وجود دارد، نمی‌توان انتظار چیزی بهتر از آن را داشت.
چون بدیدم لب جگر رنگت
نمکی داشت و شکرافشان بود
هوش مصنوعی: وقتی لب‌هایت را دیدم، متوجه شدم که رنگی همچون جگر دارد و پر از شگفتی است.
یک شکر آرزوم کرد الحق
لیک بیمم ز تیر مژگان بود
هوش مصنوعی: یک بار جلب توجه من کرد، اما نگرانم از اینکه تیر نگاهش ممکن است به قلبم آسیب بزند.
بی رخت بر رخم نوشت به خون
دیده هر راز دل که پنهان بود
هوش مصنوعی: او با نبودنش، بر چهره‌ام به کمک اشک‌هایم تمام رازهایی را که در دل پنهان کرده بودم، نوشته است.
خواستم تا نفس زنم بی تو
نزدم زانکه آن نفس جان بود
هوش مصنوعی: می‌خواستم به یاد تو نفس بکشم، اما از ترس اینکه آن نفس بی تو بی‌معناست، این کار را نکردم، چون نفس کشیدن در کنار تو برایم زندگی است.
جان من گر بود وگر نبود
کی مرا در جهان غم آن بود
هوش مصنوعی: اگر وجودم باشد یا نباشد، برای من در این دنیا غمی وجود ندارد.
لیک جان زان سبب ندادم من
که نه در خورد چون تو جانان بود
هوش مصنوعی: اما من به خاطر آن دلیل، جان خود را ندادم، زیرا جانان مانند تو برایم درخور نبود.
جان بدادم چو روی تو دیدم
زانکه جان دادن من آسان بود
هوش مصنوعی: وقتی که چهره‌ی تو را دیدم، جانم را فدای تو کردم، چون فدای تو کردن برایم آسان بود.
جان عطار تا که بود از تو
هستی و نیستیش یکسان بود
هوش مصنوعی: جان عطار تا زمانی که زنده بود، وجودش و عدم وجودش برای او یکسان بود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۲۶ به خوانش عندلیب