گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۸

قومی که در فنا به دل یکدگر زیند
روزی هزار بار بمیرند و بر زیند
هر لحظه‌شان ز هجر به دردی دگر کشند
تا هر نفس ز وصل به جانی دگر زیند
در راه نه به بال و پر خویشتن پرند
در عشق نه به جان و دل مختصر زیند
مانند گوی در خم چوگان حکم او
در خاک راه مانده و بی پا و سر زیند
از زندگی خویش بمیرند همچو شمع
پس همچو شمع زندهٔ بی خواب و خور زیند
عود و شکر چگونه بسوزند وقت سوز
ایشان درین طریق چو عود و شکر زیند
چون ذرهٔ هوا سر و پا جمله گم کنند
گر در هوای او نفسی بی خطر زیند
فانی شوند و باقی مطلق شوند باز
وانگه ازین دو پرده برون پرده‌در زیند
چون زندگی ز مردگی خویش یافتند
چون مرده‌تر شوند بسی زنده‌تر زیند
خورشید وحدتند ولی در مقام فقر
در پیش ذره‌ای همه دریوزه‌گر زیند
چون آفتاب اگرچه بلندند در صفت
چون سایهٔ فتادهٔ از در بدر زیند
چون با خبر شوند ز یک موی زلف دوست
چون موی از وجود و عدم بی خبر زیند
ذرات جمله‌شان همه چشم است و گوش هم
ویشان بر آستان ادب کور و کر زیند
عطار چون ز سایهٔ ایشان برد حیات
ایشان ز لطف بر سر او سایه‌ور زیند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قومی که در فنا به دل یکدگر زیند
روزی هزار بار بمیرند و بر زیند
هوش مصنوعی: مردمی که در عشق و اتحاد با یکدیگر زندگی می‌کنند، می‌توانند هزاران بار در روز بمی‌یرند و دوباره زنده شوند.
هر لحظه‌شان ز هجر به دردی دگر کشند
تا هر نفس ز وصل به جانی دگر زیند
هوش مصنوعی: هر لحظه آن‌ها به دلیل جدایی، درد جدیدی را تجربه می‌کنند و همچنین هر نفس که از وصال و دوستی می‌کشند، موجب حیات و زندگی جدیدی برای آنها می‌شود.
در راه نه به بال و پر خویشتن پرند
در عشق نه به جان و دل مختصر زیند
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، نه با بال و پر شخصی خود، بلکه با تمام وجود باید پرواز کرد و در عشق، نه با جان و دل کم‌ارزش، بلکه با تمام احساس زندگی کرد.
مانند گوی در خم چوگان حکم او
در خاک راه مانده و بی پا و سر زیند
هوش مصنوعی: همچون گوی در بازی چوگان، فرمان و اراده‌اش در خاک رها شده و بدون هدفی مشخص زندگی می‌کند.
از زندگی خویش بمیرند همچو شمع
پس همچو شمع زندهٔ بی خواب و خور زیند
هوش مصنوعی: افرادی که مانند شمع زندگی می‌کنند، باید از زندگی خود بگذرند و همچون شمع، در زمانی که بیدار و بی‌خواب هستند، زندگی کنند.
عود و شکر چگونه بسوزند وقت سوز
ایشان درین طریق چو عود و شکر زیند
هوش مصنوعی: عود و شکر چگونه می‌سوزند در زمانی که سوزشان در این مسیر است و چنانکه عود و شکر می‌زیند؟ این جمله اشاره دارد به اینکه چگونه بوی خوش و عطر عود و شکر در هنگام سوختن، در فضای اطراف پخش می‌شود و به نوعی، این حالت را با مسیری که در آن قرار داریم مقایسه می‌کند.
چون ذرهٔ هوا سر و پا جمله گم کنند
گر در هوای او نفسی بی خطر زیند
هوش مصنوعی: وقتی ذرات هوا تمام وجود خود را در یک جا متمرکز کنند، اگر کسی در فضایی که او را دوست دارد بی‌خطر نفس بکشد، می‌تواند به راحتی زندگی کند.
فانی شوند و باقی مطلق شوند باز
وانگه ازین دو پرده برون پرده‌در زیند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان‌ها باید از دنیای مادی و فانی رها شوند و به مرتبه‌ای از وجود برسند که ابدی و جاودان شوند. پس از آن، آن‌ها از محدودیت‌ها و پرده‌های دنیوی فراتر می‌روند و به حقیقتی عمیق‌تر و بالاتر دست می‌یابند.
چون زندگی ز مردگی خویش یافتند
چون مرده‌تر شوند بسی زنده‌تر زیند
هوش مصنوعی: زندگی وقتی که از مردگی خود آگاه شد، به نوعی بیشتر از قبل زنده می‌شود، هرچند که به نظر می‌آید از مردگی نزدیک‌تر شده است.
خورشید وحدتند ولی در مقام فقر
در پیش ذره‌ای همه دریوزه‌گر زیند
هوش مصنوعی: خورشید، نماد وحدت و یگانگی است، اما در عالم فقر و نیاز، حتی ذرات کوچک نیز به آن به‌چشم خواهش و نیاز نگاه می‌کنند.
چون آفتاب اگرچه بلندند در صفت
چون سایهٔ فتادهٔ از در بدر زیند
هوش مصنوعی: اگرچه خورشید در ویژگی‌ها و صفاتش بلند و عظیم است، اما مانند سایه‌ای که بر روی زمین افتاده، در زندگی، در بعد و جنبه‌ها، با تواضع و فروتنی زندگی می‌کند.
چون با خبر شوند ز یک موی زلف دوست
چون موی از وجود و عدم بی خبر زیند
هوش مصنوعی: وقتی که خبر از یک موی زلف محبوب ببرند، مانند کسانی که از وجود و عدم بی‌خبرند زندگی می‌کنند.
ذرات جمله‌شان همه چشم است و گوش هم
ویشان بر آستان ادب کور و کر زیند
هوش مصنوعی: تمام اجزای وجودشان مانند چشمی و گوشی هستند و آن‌ها با حالت فروتنی و ادب به طور ناچار در سکوت و خاموشی زندگی می‌کنند.
عطار چون ز سایهٔ ایشان برد حیات
ایشان ز لطف بر سر او سایه‌ور زیند
هوش مصنوعی: عطار، زمانی که از زیر سایه آن‌ها خارج شد، حیات آن‌ها به خاطر لطفی که دارد، بر سر او سایه می‌افکند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۱۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/05/28 15:07
نادر..

"فانی" شوند و "باقی مطلق" شوند باز
وانگه ازین دو پرده برون، "پرده‌در" زیند...