غزل شمارهٔ ۲۸۲
نگارم دوش شوریده درآمد
چو زلف خود بشولیده درآمد
عجایب بین که نور آفتابم
به شب از روزن دیده درآمد
چو زلفش دید دل بگریخت ناگه
نهان از راه دزدیده درآمد
میان دربست از زنار زلفش
به ترسایی نترسیده درآمد
چو شیخی خرقه پوشیده برون شد
چو رندی درد نوشیده درآمد
ردای زهد در صحرا بینداخت
لباس کفر پوشیده درآمد
به دل گفتم چبودت گفت ناگه
تفی از جان شوریده درآمد
مرا از من رهانید و به انصاف
فتوحی بس پسندیده درآمد
جهان عطار را داد و برون شد
چو بیرون شد جهان دیده درآمد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگارم دوش شوریده درآمد
چو زلف خود بشولیده درآمد
هوش مصنوعی: دیروز محبوبم به حالت مضطرب و سرگشتهای ظاهر شد، مانند موهایش که بینظم و در هم شده بودند.
عجایب بین که نور آفتابم
به شب از روزن دیده درآمد
هوش مصنوعی: عجیب است که نور خورشید در شب از روزنهای به داخل میآید.
چو زلفش دید دل بگریخت ناگه
نهان از راه دزدیده درآمد
هوش مصنوعی: چون زلف او را دید، دل ناگهان فرار کرد و از راهی پنهانی به درون آمد.
میان دربست از زنار زلفش
به ترسایی نترسیده درآمد
هوش مصنوعی: در فضایی پر از زیبایی و جذابیت، با وجود خطرهایی که ممکن است وجود داشته باشد، به خاطر زلف معشوق، شجاعت به خرج داده و وارد آنجا شده است.
چو شیخی خرقه پوشیده برون شد
چو رندی درد نوشیده درآمد
هوش مصنوعی: وقتی که یک عالم بزرگ با لباس روحانی از خانه بیرون آمد، ناگهان یک جوان شاداب و رند که تجربههای زندگی را چشیده بود، وارد میدان شد.
ردای زهد در صحرا بینداخت
لباس کفر پوشیده درآمد
هوش مصنوعی: در دشت، لباس زهد و تقوا را کنار گذاشت و با لباس نفاق و کفر بیرون آمد.
به دل گفتم چبودت گفت ناگه
تفی از جان شوریده درآمد
هوش مصنوعی: به دل گفتم که حال تو چطور است، دل پاسخ داد که ناگهان شعلهای از جان پریشان و آشفتهام برخاست.
مرا از من رهانید و به انصاف
فتوحی بس پسندیده درآمد
هوش مصنوعی: من را از خودم آزاد کرد و نتیجهای به دست آورد که به شدت رضایتبخش بود.
جهان عطار را داد و برون شد
چو بیرون شد جهان دیده درآمد
هوش مصنوعی: عطار جهان را به او داد و زمانی که او از آنجا خارج شد، دنیا را به گونهای دیگر دید.