اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در راه تو هر که راهبر شد
هر لحظه به طبع خاک تر شد
هوش مصنوعی: در مسیر تو، هر کسی که راهنمایی کرد، هر لحظه بیشتر به خاک و humility نزدیک شد.
هر خاک که ذرهٔ قدم گشت
در عالم عشق تاج سر شد
هوش مصنوعی: هر جایی که عشق پا بگذارد، به جایی ارزشمند و مهم تبدیل میشود.
تا تو نشوی چو ذره ناچیز
نتوانی ازین قفس به در شد
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو مانند یک ذره کوچک نشوی، نمیتوانی از این قفس رهایی پیدا کنی.
هر کو به وجود ذره آمد
فارغ ز وجود خیر و شر شد
هوش مصنوعی: هر کسی که به وجود ذرهای دست پیدا کند، از وجود خیر و شر رها میشود.
در هستی خود چو ذره گم گشت
ذاتی که ز عشق معتبر شد
هوش مصنوعی: زمانی که انسانی در هستی خود احساس گمشدگی کند، در واقع نشاندهندهای از وجود معنایی عمیقتر و ارزشی است که از عشق و محبت ناشی میشود. این عشق است که به وجود او اعتبار و حیثیت میبخشد.
ذره ز که پرسد و چه پرسد
زیرا که ز خویش بیخبر شد
هوش مصنوعی: کسی که از خود بیخبر است، نمیتواند بپرسد که از چه کسی یا چه چیزی باید سوال کند.
خورشید ز خویش ذرهای دید
وآنگه به دهان شیر در شد
هوش مصنوعی: خورشید متوجه کوچکترین ذرهای از خود شد و سپس به دهان شیر وارد شد.
گر ذرهٔ راه نیست خورشید
پیوسته چرا چنین به سر شد
هوش مصنوعی: اگر ذرهای از حقیقت در مسیر نیست، پس چرا خورشید همیشه چنین در آسمان میدرخشد؟
چون ذره کسی که پیشتر رفت
سرگشتهٔ راه بیشتر شد
هوش مصنوعی: هرچه فردی در مسیر زندگی بیشتر پیش برود و تجربههای بیشتری کسب کند، ممکن است در مورد مسیر خود و انتخابهایش بیشتر دچار سردرگمی و تردید شود.
در عشق چو ذره شو که عشقش
بر آهن و سنگ کارگر شد
هوش مصنوعی: در عشق مانند ذرهای کوچک باش، زیرا عشق بر آهن و سنگ نیز تأثیر میگذارد و میتواند آنها را دگرگون کند.
بنمود نخست پردهٔ زلف
در پرده نشست و پرده در شد
هوش مصنوعی: دختر با زلفهایش در ابتدا پردهای را نمایان کرد، سپس خود پشت پرده قرار گرفت و آن پرده دیگر به نمایش درآمد.
درداد ندا که همچو ذره
فانی صفتی که در سفر شد
هوش مصنوعی: صدایی به گوش رسید که میگوید: همچون ذرهای کوچک و ناچیز، انسانی که در سفر است و به سرنوشت خود میاندیشد، به فنا و زوال خواهد رفت.
موی سر زلف ماش جاوید
همراهی کرد و راهبر شد
هوش مصنوعی: موهای زیبا و نرم زلف ما همیشه با ما بوده و به ما در مسیر زندگی هدایت کرده است.
عطار چو ذره تا فنا گشت
در دیدهٔ خویش مختصر شد
هوش مصنوعی: عطار مانند ذرهای در درخت بزرگی خود را فانی کرد و در چشم خودش کوچک و ناچیز شد.
حاشیه ها
تا تو نشوی چو ذره ناچیز
نتوانی ازین قفس به در شد..
1404/08/13 00:11
سیدمحمد جهانشاهی
عطّار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹
در راهِ تو ، هر که راهبر شد
هر لحظه ، به طبع ، خاک تر شد
هر خاک . که ذرهٔ قدم گشت
در عالمِ عشق ، تاجِ سر شد
تا تو نشَوی ، چو ذرّه ناچیز
نتوانی ازین قفس ، به در شد
هر کو به وجود ، ذرّه آمد
فارغ، ز وجودِ خیر و شر شد
در هستیِ خود ، چو ذرّه گم گشت
ذاتی ، که ز عشق ، معتبر شد
ذرّه ، ز که پرسد و چه پرسد
زیرا که ز خویش بیخبر شد
خورشید ، ز خویش ذرّهای دید
وآنگه به دهانِ شیر در شد
گر ذرهٔ راه نیست خورشید
پیوسته چرا ، چنین به سر شد
چون ذرّه ، کَسی که پیشتر رفت
سرگشتهٔ راهِ بیشتر شد
در عشق چو ذرّه شُو ، که عشقَش
بر آهن و سنگ ، کارگر شد
بنمود نخست پردهٔ زلف
در پرده نشست و پرده در شد
در داد ندا ، که همچو ذرّه
فانی صفتی ، که در سفر شد
مویِ سرِ زلفِ ماش جاوید
همراهی کرد و راهبر شد
عطّار ، چو ذرّه تا فنا گشت
در دیدهٔ خویش ، مختصر شد