گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰

ای شکر خوشه‌چین گفتارت
سرو آزاد کرد رفتارت
بس که طوطی جان بزد پر و بال
ز اشتیاق لب شکر بارت
خار در پای گل شکست هزار
ز آرزوی رخ چو گلنارت
هر شبی با هزار دیده سپهر
مانده در انتظار دیدارت
لعل از جان بشسته دست به خون
شده مبهوت جزع خون‌خوارت
نرگس تر که ساقی چمن است
حلقه در گوش چشم مکارت
هرکه را از هزار گونه جفا
دل ببردی به‌جان گرفتارت
بحر از آن جوش می‌زند لب خشک
که بدیدست در شهوارت
آسمان می‌کند زمین بوست
زانکه سرگشته گشت در کارت
گشت دندان عاشقان همه کند
زانکه بس تیز گشت بازارت
بر دل و جان من جهان مفروش
که به جان و دلم خریدارت
بر بناگوش توست حلقهٔ زلف
حلقه در گوش کرده عطارت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۰ به خوانش فرید حامد
غزل شمارهٔ ۲۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1402/10/10 11:01
سبحان گودرزی

من که فرزند این سرزمینم
در پی توشه ای، خوشه چینم
شادم از پیشه ی خوشه چینی
رمز شادی بخوان از جبینم

قلب ما، بوَد مملو از شادی بی پایان
سعی ما ، بود بهر آبادی این سامان

خوشه چین ، کجا اشک محنت به دامن ریزد
خوشه چین ، کجا دست حسرت زند بر دامان

منبع: پیوند به وبگاه بیرونی