غزل شمارهٔ ۱۹۵
هرچه نشان کنی تویی، راه نشان نمیبرد
وآنچه نشانپذیر نی، این سخن آن نمیبرد
گفت زبان ز سر بنه خاک بباش و سر بنه
زانک ز لطف این سخن، گفت زبان نمیبرد
در دل مرد جوهری است از دوجهان برون شده
پی چو بکردهاند گم کس پی آن نمیبرد
ماه رخا رخ تو را پی نبرد به هیچ روی
هر که به ذوق نیستی راه به جان نمیبرد
زنده بمردم از غمت خام بسوختم ز تو
تا به کی این فغان برم نیز فغان نمیبرد
یک سر موی ازین سخن باز نیاید آن کسی
کو بدر تو عقل را موی کشان نمیبرد
آنچه فرید یافتست از ره عشق ساعتی
هیچ کسی به عمر خود با سر آن نمیبرد
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرچه نشان کنی تویی، راه نشان نمیبرد
وآنچه نشانپذیر نی، این سخن آن نمیبرد
هوش مصنوعی: هر چیزی که تو نشان بدهی، راهی به مقصد نمیبرد و هر چیزی که نمیتوان آن را نشان داد، این سخن نیز به جایی نخواهد رسید.
گفت زبان ز سر بنه خاک بباش و سر بنه
زانک ز لطف این سخن، گفت زبان نمیبرد
هوش مصنوعی: بگو زبان را کنار بگذار و سر خود را نیز پایین بیاور، زیرا به خاطر لطف این سخن، زبان چیزی به خود جرات نمیدهد.
در دل مرد جوهری است از دوجهان برون شده
پی چو بکردهاند گم کس پی آن نمیبرد
هوش مصنوعی: در دل مرد، گنجینهای ارزشمند وجود دارد که از دوجهان جدا شده است. اما چون او در جستجوی آن گنج نیست، کسی از آن خبر ندارد و به آن دسترسی نمییابد.
ماه رخا رخ تو را پی نبرد به هیچ روی
هر که به ذوق نیستی راه به جان نمیبرد
هوش مصنوعی: رخ ماه تو را هیچ کس نمیتواند با هیچ معیاری بشناسد، زیرا هر کس که به زیبایی و زیباییهای ظاهری آشنایی نداشته باشد، نمیتواند به عمق وجود تو پی ببرد.
زنده بمردم از غمت خام بسوختم ز تو
تا به کی این فغان برم نیز فغان نمیبرد
هوش مصنوعی: از شدت غم تو جانم را از دست دادم و به فنا رفتم. تا کی باید این ناله و فریاد را از خودم ببرم که حتی دیگر قادر به ناله کردن هم نیستم؟
یک سر موی ازین سخن باز نیاید آن کسی
کو بدر تو عقل را موی کشان نمیبرد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر چند ممکن است سخن بزرگی گفته شود، اما کسی که در درک و تفسیر آن سخن ناتوان باشد، نمیتواند به ارزش واقعی آن پی ببرد. در واقع، اگر فردی نتواند به عمق تفکر و عقل برسد، هیچ چیز از آن سخن عظیم نصیبش نخواهد شد.
آنچه فرید یافتست از ره عشق ساعتی
هیچ کسی به عمر خود با سر آن نمیبرد
هوش مصنوعی: فرید به زیبایی و لذتهایی که از عشق به دست آورده اشاره میکند و میگوید که هیچ کس در زندگی خود نمیتواند در یک ساعت، مانند او، از این تجربیات برخوردار شود.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۹۵ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1398/01/18 06:04
دل
بیت ماقبل آخر، با توجه به معنی شعر «باز نیابد» درستتر به نظر میرسه، «باز نیاید» احتمالا اشتباه باشه.