برگردان به زبان ساده
ای پردهساز گشته درین دیر پرده در
تا کی چو کرم پیله نشینی به پرده در
هوش مصنوعی: ای کسی که پرده را درست میکنی، تا کی در این مکان مخفی میمانی؟ مانند کرم ابریشم که در پیلهاش پنهان شده، آیا نمیخواهی بیرون بیایی؟
چون کرم پیله پرده خود را کند تمام
زان پرده گور او کند این دیر پرده در
هوش مصنوعی: وقتی کرم از پیلهاش بیرون میآید، تمام آن پرده را از هم میگشاید و از این پرده، گور خود را میسازد. این دنیای مادی نیز مانند آن پرده است.
چون وقت کار توست چه غافل نشستهای
برخیز و وقت کار غم خویشتن بخور
هوش مصنوعی: زمانی که فرصتی برای کار و تلاش در دست داری، چرا هنوز در بیخبری به سر میبری؟ بپا خیز و برای غم و نگرانیهای خودت اقدام کن.
چون کرم پیله بر تن خود بیش ازین متن
خرسند گرد و رنج جهان بیش ازین مبر
هوش مصنوعی: مانند کرمی که در پیله خود رشد میکند، از زندگیات راضی باش و بیش از این بار رنجهای دنیا را بر دوش خود نگذار.
چون دانه و زمین بود و آب بر سری
آن به که کشت و زر کند مرد برزگر
هوش مصنوعی: برای رشد و شکوفایی هر چیز، نیاز به زمین مناسب و آب کافی است. به همین ترتیب، شخص کشاورز باید سختکوش باشد و زحمت بکشد تا دانه را بکارد و به محصول تبدیل کند.
گر وقت کشت خوش بنشیند میان ده
دانی که حال چون بودش وقت برگ و بر
هوش مصنوعی: اگر در زمان کشت، شرایط خوبی در دهکده حاکم باشد، تو میدانی که در زمان برگریزان حال و هوا چگونه خواهد بود.
کی بر دل تو نقش حقیقت شود پدید
کز نقش نفس هست دلت هر نفس بتر
هوش مصنوعی: زمانی که حقیقت در دل تو شکل میگیرد، میتوانی آن را به وضوح ببینی؛ زیرا هر لحظه، سایه نفس و افکار تو ممکن است دل را به سمت جنبههای منفی سوق دهد.
از دل طمع مدار که صد گونه شهوت است
نقش دل چو سنگ تو کالنقش فیالحجر
هوش مصنوعی: از دل خود امید نداشته باش، چرا که در آن صد نوع خواسته و تمایلات وجود دارد. نقش دل تو همچون سنگ است و نمیتواند شفاف و زیبا باشد مانند نقشی که بر روی سنگ نقش میشود.
اندر نهاد بوالعجبت هفت دوزخ است
از راه پنج حس تو فروبند هفت در
هوش مصنوعی: در درون انسان، هفت دوزخ وجود دارد و با استفاده از پنج حس خود، باید هفت در را ببندیم.
پس بر صراط شرع روان گرد و هوش دار
زیرا که هست زیر صراط آتش سقر
هوش مصنوعی: پس در مسیر درست و مطابق با قوانین دین پیش برو و هوشیار باش، چون زیر این مسیر خطر آتش دوزخ وجود دارد.
بیدار گرد ای دل غافل که در جهان
همچون خران نیامدهای بهر خواب و خور
هوش مصنوعی: ای دل غافل، بیدار شو! در این دنیا تو مثل حیوانات نیامدهای که فقط بخوابی و بخوری.
تو خفتهای ز جهل و مرا هست صبر آنک
تا خلق روز حشر شود گرد تو حشر
هوش مصنوعی: تو به دلیل ناآگاهی در خواب غفلت هستی و من صبر میکنم تا زمانی که مردم در روز قیامت گرد تو جمع شوند.
کو صد هزار گونه زبان ذره ذره را
تا بر دریغ کار تو باشند نوحه گر
هوش مصنوعی: این جهان پر از تنوع و گوناگونی است و به اندازهای زبان و گفتار وجود دارد که همه آنها آمادهاند تا دربارهٔ فراق و دلتنگی تو صحبت کنند و نوحهسرایی کنند.
برخیز زود و هرچه تو را هست بیش و کم
بر باد ده چو خاک به یک نالهٔ سحر
هوش مصنوعی: زود برخیز و هر آنچه در دل داری، چه زیاد و چه کم، به سرعت رها کن؛ مانند خاک که به یک نالهٔ صبحگاهی پراکنده میشود.
گل کن ز خون دیده همه خاک سجدهگاه
زان پیش کز گل تو همی بردمد خضر
هوش مصنوعی: با اشکهای خود، سرزمین سجدهگاه را گلآلود کن، زیرا از گل تو، خضر (نماد زندگی و جوانی) دوباره سر برمیآورد.
خواهی که ره بری تو به نوری که اصل اوست
رو گرد عجز گرد که عجز است راهبر
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به راستی به هدف نورانی خود برسی، باید از عجز و ناتوانی فاصله بگیری، چرا که ناتوانی نمیتواند تو را به آن مقصد هدایت کند.
چیزی که صد هزار ملک غرق نور اوست
آخر بدان چگونه رسد قوت بشر
هوش مصنوعی: چیزی که صد هزار فرشته در روشناییاش غرق شدهاند، در نهایت چگونه میتواند به نیروی انسانی دست یابد؟
پنداشتی که ناگذرانی تو در جهان
پندار تو بس است عذاب تو ای پسر
هوش مصنوعی: تو فکر میکنی که زندگی تو در این دنیا فقط به خیالات و تصورات تو وابسته است، این خود میتواند عذاب و رنج تو باشد، ای فرزند.
چه کم شود چه بیش گر از تندباد مرگ
موری بمرد در همه اقصای بحر و بر
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است مرگ باعث شود که انسانها کم یا زیاد شوند، اما به طور کلی، مانند این است که اگر یک موری در گوشهای از دریا یا خشکی بمیرد، تأثیری بر گسترهی وسیع زندگی ندارد.
چه وزن آورد شبهی ای سلیم دل
جایی که ناپدید شود صد جهان گهر
هوش مصنوعی: در شبی آرام و دلنواز، جایی وجود دارد که در آن تمام زیباییها و گنجینههای جهان ناپدید میشود و به دوردستها میرود.
انگشت باز نه به لب و دم مزن از آنک
بودند پیشتر ز تو مردان پر هنر
هوش مصنوعی: گوشهچشمی به لب و دهان دیگران نکن، زیرا پیش از تو کسانی بودهاند که از هنر و مهارت بیشتری برخوردار بودهاند.
گر مرد راهبین شدهای عیب کس مبین
از زاغ چشمبین و ز طاووس پر نگر
هوش مصنوعی: اگر مردی از راه آگاه و با بصیرت هستی، به عیوب دیگران نگاه نکن و از زاغ چشم معیوب و پر ز طاووس زیبا عبرت بگیر.
بر عمر اعتماد مکن زانکه عمر تو
یک لحظه بیش نیست و آن هست ماحضر
هوش مصنوعی: به زندگی خود دل بسته نباش زیرا که عمرتان فقط یک لحظه بیشتر نیست و همین لحظه در حال حاضر وجود دارد.
سالی هزار نوح بزیست و به عاقبت
شد شش هزار سال که کرد از جهان گذر
هوش مصنوعی: چندین سال نوح زندگی کرد و در نهایت ششهزار سال عمر کرد و از این دنیا رفت.
تو هم یقین بدان که تو را همچو کعبتین
در ششدر فنا فکند چرخ پاک بر
هوش مصنوعی: بدان که مانند کعبههای مقدس، چرخ روزگار تو را در گرداب فنا و نابودی خواهد انداخت.
زاری تو همچو کاه و اگر کوه گیرمت
چون با اجل شوی تو بدین زور کارگر
هوش مصنوعی: ناله و زاری تو مانند کاه است و اگر در چنگال مرگ بیفتی، هرچند مانند کوه محکم باشی، در برابر آن بیفایده است.
از فتنه و بلا نتوانی گریختن
گر فیالمثل چو مرغ برآری هزار پر
هوش مصنوعی: نمیتوانی از مشکلات و بلایا فرار کنی، حتی اگر مانند مرغی با هزار پر باشی و تصور کنی میتوانی پرواز کنی.
فرزند آدم است که هرجا که فتنهای است
در هر دو کون هست سوی او نهاده سر
هوش مصنوعی: انسان همواره در مراکز درگیری و مشکلات قرار دارد و به نوعی نسبت به آنها واکنش نشان میدهد و توجهش به این مسائل جلب میشود.
صد گونه رنج و محنت و بیماری و بلا
صد گونه قهر و غصه و جور و غم و ضرر
هوش مصنوعی: انسان در زندگی با انواع مختلفی از دردها، مشکلات، بیماریها و سختیها مواجه میشود و علاوه بر آن، احساس ناراحتی، ناامیدی، ظلم و زیان نیز او را احاطه کرده است.
در وقت خشم از دلش آتش چنان جهد
کاندر سخن معاینه میافکند شرر
هوش مصنوعی: وقتی که خشم او به اوج میرسد، آتشی در دلش شعلهور میشود که این شعله در کلامش به وضوح نمایان میگردد و جرقههای آن را میتوان دید.
در وقت حرص تا که به دست آورد جوی
گویی که گشت هر سر موییش دیدهور
هوش مصنوعی: در زمانی که انسان دچار طمع و حرص میشود، مانند کسی است که در پی جوی آب میدود و در این راه تمامی ویژگیها و جزئیات خود را نادیده میگیرد.
در وقت حقد اگر بودش بر حسود دست
قهرش چنان کند که هبا گردد و هدر
هوش مصنوعی: زمانی که در دل کینه داشته باشد و بر دشمنانش خشمگین شود، به گونهای عمل میکند که همه چیز از بین میرود و هیچ ارزشی نخواهد داشت.
صد بار خون خویش کند خلق را حلال
تا لقمهٔ حرام به دست آورد مگر
هوش مصنوعی: افراد به خاطر دستیابی به لقمهای ناپاک حاضرند بارها خون خود را ببخشند و قربانی کنند.
اینجاش این همه غم و آنجاش بر سری
چندان عذاب و حسرت و اندیشهٔ دگر
هوش مصنوعی: در اینجا، از شدت غم و اندوه صحبت میشود و جایی دیگر اشاره به درد و عذابهایی است که بر سر فرد سنگینی میکند، همچنین حسرت و افکاری که او را آزار میدهد.
اول سؤال گور و عذابی که دور باد
وانگه به زیر خاک شدن خاک رهگذر
هوش مصنوعی: در ابتدا به سوال درباره قبر و عذابی که باید از آن دور بود، میپردازد. سپس به موضوع دفن شدن در زیر خاک و ماندگاری خاکی که گذران زندگی را نشان میدهد، اشاره میکند.
بیدار باش ای دل بیچارهٔ غریب
بر جان خود بترس و بیندیش الحذر
هوش مصنوعی: ای دل بیچاره و تنها، بیدار باش و از جان خود بترس و خوب به اطرافت فکر کن. مراقب خودت باش.
چندین هزار دام بلا هست در رهت
خود را نگاه دار ازین دام پر خطر
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، خطرات و مشکلات زیادی وجود دارد. پس باید مراقب خود باشی و از این خطرات دوری کنی.
آن کاسهٔ سری که پر از باد عجب بود
خاکی شود که گل کند آن خاک کوزهگر
هوش مصنوعی: آن ظرفی که پر از باد غرور و خودپسندی است، در نهایت به خاکی تبدیل میشود که گِل سازندهاش (کوزهگر) با آن گِل سفالی درست میکند.
وانگه به روز حشر به پیش جهانیان
واخواستش کنند بلاشک ز خیر و شر
هوش مصنوعی: در روز قیامت، مردم به او اعتراض خواهند کرد و به یقین دربارهٔ خوبیها و بدیها از او سوال میکنند.
نیک و بدی که کرد درآید به گرد او
وآرند هرچه کرد بد و نیک در شمر
هوش مصنوعی: هرچه آدمی انجام میدهد، چه خوب و چه بد، در روز قیامت بر او ظاهر خواهد شد و همه اعمالش را به حسابش خواهند آورد.
راه صراط تیزتر از تیغ پیش او
دوزخ به زیر او در و او میرود ز بر
هوش مصنوعی: راه مستقیم و درست از بسیار تیزتر از تیغی است. او در حال عبور از دوزخ است و این مسیر سخت را میپیماید.
او در میان خوف و رجا میتپد ز بیم
تا زان دو جایگاه کدامش بود مقر
هوش مصنوعی: او در حالی که بین ترس و امید زندگی میکند، به شدت نگران است که آیا در کدام یک از این دو وضعیت قرار خواهد گرفت.
جانم بسوخت چاره خموشی است چون کنم
چون در چنین مقام سخن نیست معتبر
هوش مصنوعی: جان من به شدت در آتش عشق میسوزد و چارهای جز خاموشی ندارم. چگونه میتوانم صحبت کنم در حالی که در این موقعیت صحبت کردن بیارزش است؟
درمان آدمی به حقیقت فنای اوست
تا لذتی بیابد و عمری برد به سر
هوش مصنوعی: آدمی برای درمان و بهبود خود باید به حقیقت وجودش پی ببرد تا از این طریق لذت واقعی را درک کند و زندگیاش را به خوبی سپری کند.
ای اهل خاک این چه خموشی است چند ازین
ما را ز حال خویش کنید اندکی خبر
هوش مصنوعی: ای مردم زمین، این سکوت چرا ادامه دارد؟ اندکی از حال و روز ما را باخبر کنید.
در زیر خاک با دل پر خون چگونهاید
تا کی کنید در شکم خاک خون زبر
هوش مصنوعی: چگونه با دل پر از درد و خون زیر زمین زندگی میکنید؟ تا کی میخواهید در آغوش خاک، رنج و غم خود را تحمل کنید؟
آخر نگه کنید که بعد از هزار سال
زیر قدم چگونه بماندید پی سپر
هوش مصنوعی: در نهایت توجه کنید که بعد از هزار سال، زیر پا چگونه خواهید ماند و در چه وضعیتی قرار خواهید گرفت.
آگاه میشدید چو موری همیگذشت
چون شد که گشت چشم شما مور را ممر
هوش مصنوعی: شما باید متوجه میشدید که وقتی یک مور در حال عبور است، چه طور شده که چشم شما دیگر نمیتواند آن مور را ببیند.
زین پیش بودهاید جگر گوشهٔ جهان
اکنون چه شد که آب ندارید در جگر
هوش مصنوعی: قبل از این، شما بهترین و عزیزترین های جهان بودید، اما الان چه شده که دیگر قدرت و انرژی ندارید؟
زین پیش در شما اثری کرد هر سخن
پس چون که از شما نه خبر ماند و نه اثر
هوش مصنوعی: از ابتدا هر کلامی در شما تاثیری گذاشته بود، اما حالا که هیچ خبری از شما نیست و هیچ اثری از شما باقی نمانده، احساس میکنم که آن تاثیرات نیز بیمعنی شدهاند.
زین پیش تاب گرد و غباری نداشتید
امروز جمله گرد و غبارید سر به سر
هوش مصنوعی: قبل از این، شما هیچ نشانهای از چرخش و گرد و غبار نداشتید، اما امروز همه شما به طور کامل در گرد و غبار غرق شدهاید.
شخصی که او ز ناز نگنجید در جهان
در گور تنگ و تیره چه سازد زهی خطر
هوش مصنوعی: شخصی که به خاطر لطف و نازش نتوانسته در دنیا جا بگیرد، در قبر تنگ و تاریک چه کاری از دستش برمیآید؟ ای وای از این خطر!
آن کو نخورد هیچ طعامی که بوی داشت
اکنون ببین که خورد تنش کرم مختصر
هوش مصنوعی: کسی که هیچ خوراکی با بوی خوش نخورده، حالا ببین که بدنش به دست موریانهها افتاده و به تدریج دچار فساد شده است.
آن کو ز عز و ناز نمیکرد چشم باز
افتاده چشم خانهٔ زیبای او به در
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر مقام و زیباییاش، چشمش به روی واقعیت بسته است، نمیتواند به تماشای زیباییهای خانهاش بنشیند.
چه محنت است این و چه درد است و چه دریغ
خود این چه کاروان و چه راه است و چه سفر
هوش مصنوعی: این شرایط چقدر سخت و دردناک است و چه افسوس که این مسیری که در پیش داریم، سفر چه کاروانی است.
یارب ز هیبت تو و اندیشهٔ مدام
هم اشک من چو سیم شد و هم رخم چو زر
هوش مصنوعی: ای خدا، از جلوه و بزرگی تو و افکار پیوستهام، هم اشکهای من مانند نقره شده و هم چهرهام به مانند طلا درخشان گشته است.
از بیم قهر تو دل عطار خسته شد
از روی لطف در من دلخسته کن نظر
هوش مصنوعی: دل عطار از ترس قهر تو بسیار ناخوش است، لطفی کن و نگاهی به من بینداز تا دل نگرانم آرام شود.
چیزی که دیدی از من آشفته روزگار
ای ناگزیر از سر آن جمله در گذر
هوش مصنوعی: ای کسی که از حال آشفته من باخبری، ناچاری که از همه آن لحظات عبور کنی.
هر کو ز صدق دل به دعاییم یاد داشت
یارب به فضل پردهٔ او پیش کس مدر
هوش مصنوعی: هر کس که با صداقت و خلوص نیت دعا کند، ای کاش به لطف خودت پردهپوشی او را پیش کسی افشا نکن.