گنجور

بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

رسید آن پیر را سرّ الهی
که مردی ز آنِ ما گر دید خواهی
برو سوی خرابات و نشان خواه
که پیری‌ست آن ز حمّالانِ این راه
بیامد مرد و شرح حال او خواست
بدو گفتند دی شد کار او راست
به صد زاری و غم دی مرد اینجا
جهان بر خود به سردی برد اینجا
سپیدش موی بود و روی زردی
همه حمّالیِ خُم‌خانه کردی
همی‌بردی سبوی خَمر بر دوش
ولی هرگز نکردی قطره‌ای نوش
به هر گامی که در ره برگرفتی
به سوزِ جان و دردِ دل بگفتی
که«ای دارنده‌ی دنیا و دین هم
ببخش آنرا که آنش نیست و این هم»

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رسید آن پیر را سرّ الهی
که مردی ز آنِ ما گر دید خواهی
هوش مصنوعی: زنپیر به اسرار الهی دست یافته و مردی از ما وجود دارد که اگر بخواهی می‌توانی او را ببینی.
برو سوی خرابات و نشان خواه
که پیری‌ست آن ز حمّالانِ این راه
هوش مصنوعی: به همنشینی با اهل خوشی و دل‌باختگی برو و بپرس که در این مسیر، کسی از پیری و تجربه خبر دارد.
بیامد مرد و شرح حال او خواست
بدو گفتند دی شد کار او راست
هوش مصنوعی: مردی آمد و خواست تا اطلاعاتی دربارهٔ حال و احوال یکی از افراد بگیرد. به او گفتند که کار آن فرد به پایان رسیده و دیگر به راه صحیح خود نرسیده است.
به صد زاری و غم دی مرد اینجا
جهان بر خود به سردی برد اینجا
هوش مصنوعی: با صدای نگرانی و اندوه بسیار، امروز اینجا زندگی به سردی و یأس رسیده و سختی‌های زیادی را تجربه کرده است.
سپیدش موی بود و روی زردی
همه حمّالیِ خُم‌خانه کردی
هوش مصنوعی: موی او سفید و رویش زرد است، تماماً در زحمت حمل کردن بار در خانه شراب است.
همی‌بردی سبوی خَمر بر دوش
ولی هرگز نکردی قطره‌ای نوش
هوش مصنوعی: تو همیشه خمر را در سبویی بر دوش می‌بردی، ولی هیچ‌گاه حتی یک قطره از آن را نچشیدی.
به هر گامی که در ره برگرفتی
به سوزِ جان و دردِ دل بگفتی
هوش مصنوعی: برای هر قدمی که در این مسیر برداشتید، احساسات عمیق و درد دل‌تان را بیان کردید.
که«ای دارنده‌ی دنیا و دین هم
ببخش آنرا که آنش نیست و این هم»
هوش مصنوعی: ای صاحب دنیا و دین، لطف کن و به کسی که نه دنیا دارد و نه دین، ببخش.