گنجور

بخش ۳ - الحکایه و التمثیل

یکی پرسید از آن دیوانه مجنون
که عالم چیست گفتا کفک صابون
به ماسوره بگیر آن کفک و در دم
برون آور از آن ماسوره عالم
ببین این شکل رنگارنگ زیبا
کز آن ماسوره می‌گردد هویدا
اگرچه صورتی بس دلستانست
دوم صورت که احول بیند آنست
فنا ملک و زوالش مالک آمد
اساسش کل شئی هالک آمد
میانش باد و او خود هیچ هیچی
ز هیچی هیچ ناید چند پیچی
شود فانی نماید ناگهان گم
جهان در هیچ و هیچ اندر جهان گم
اگر نور دلت گردد پدیدار
نه در چشم تو در ماند نه دیوار
همه در دل شود چون ذرهٔ گم
بلی در بحر گردد قطرهٔ گم
عصا در دست موسی اژدها شد
همه باطل فرو برد و عصا شد
بگفتم جملهٔ اسرار سر باز
حجاب آخر ز پیش خود برانداز
اگر این پرده از هم بر درانی
همه جز یک نبینی و ندانی
زهی عطار خوش گفتار بادی
وزین گفتار برخوردار بادی
اگر بر نیستی از شاخ معنیت
نکردندی چنین گستاخ معنیت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی پرسید از آن دیوانه مجنون
که عالم چیست گفتا کفک صابون
هوش مصنوعی: یک نفر از مجنون، دیوانه، پرسید که علم و دانش چیست. او در پاسخ گفت که علم مانند کف صابون است.
به ماسوره بگیر آن کفک و در دم
برون آور از آن ماسوره عالم
هوش مصنوعی: بگیر آن کفک را به نخ و از آن ماسوره، جهان را به وجود بیاور.
ببین این شکل رنگارنگ زیبا
کز آن ماسوره می‌گردد هویدا
هوش مصنوعی: به تماشا بنشین این شکل‌های زیبا و رنگارنگ که از آن لوله‌ای به نمایش درمی‌آید.
اگرچه صورتی بس دلستانست
دوم صورت که احول بیند آنست
هوش مصنوعی: هرچند که چهره‌ای زیبا و دلربا وجود دارد، اما آنچه که شخص نابینا می‌بیند، دومین چهره است.
فنا ملک و زوالش مالک آمد
اساسش کل شئی هالک آمد
هوش مصنوعی: هر چیزی در دنیا سرانجام نابود می‌شود و این حقیقت باعث می‌شود که مال و possessions نیز پایدار نباشند. در واقع، همه چیز در حال زوال است و هیچ چیز به طور دائمی باقی نمی‌ماند.
میانش باد و او خود هیچ هیچی
ز هیچی هیچ ناید چند پیچی
هوش مصنوعی: در میان او و همیشه در دسترش، چیزی وجود ندارد. از هیچ‌ چیز هیچ چیزی به وجود نمی‌آید، هرچقدر هم تلاش کنی.
شود فانی نماید ناگهان گم
جهان در هیچ و هیچ اندر جهان گم
هوش مصنوعی: ناگهان همه چیز از بین می‌رود و جهان در بی‌نهایت گم می‌شود و این بی‌نهایت نیز در جهان محو می‌گردد.
اگر نور دلت گردد پدیدار
نه در چشم تو در ماند نه دیوار
هوش مصنوعی: اگر نور و روشنایی دل تو نمایان شود، نه تنها در چشمان تو جلوه دارد، بلکه هیچ مانعی نمی‌تواند آن را بپوشاند.
همه در دل شود چون ذرهٔ گم
بلی در بحر گردد قطرهٔ گم
هوش مصنوعی: هر چیز کوچکی می‌تواند در دل خود به اندازه‌ای بزرگ شود که مانند یک ذره گم شده در دریا احساس شود؛ مانند قطره‌ای که در دریا ناپدید می‌شود.
عصا در دست موسی اژدها شد
همه باطل فرو برد و عصا شد
هوش مصنوعی: عصای موسی به شکل یک اژدها درآمد و تمامی باطل‌ها را نابود کرد و در نهایت دوباره به عصا تبدیل شد.
بگفتم جملهٔ اسرار سر باز
حجاب آخر ز پیش خود برانداز
هوش مصنوعی: گفتم تمامی رازها را از پشت پرده کنار بزن و نمایان کن.
اگر این پرده از هم بر درانی
همه جز یک نبینی و ندانی
هوش مصنوعی: اگر این پرده را کنار بزنی، جز یک حقیقت چیزی دیگری نخواهی دید و نخواهی دانست.
زهی عطار خوش گفتار بادی
وزین گفتار برخوردار بادی
هوش مصنوعی: عطار، با گفتار زیبا و دلنشین خود، بر دل‌ها تاثیر می‌گذارد و از این کلام شیرین بهره‌مند هستی.
اگر بر نیستی از شاخ معنیت
نکردندی چنین گستاخ معنیت
هوش مصنوعی: اگر بر عدم وجود تو تأثیری نداشت، این‌گونه بی‌پروا در باره‌ی معنایت سخن نمی‌گفتند.

حاشیه ها

1389/12/17 00:03
دکتر وکیلی

بیت 13:زهی عطار خوش گفتار بودی
وزین گفتار برخوردار بودی

1397/11/10 00:02
نسرین رنجبر ایرانی

خانم یا آقای دکتر وکیلی،
ممکن است بفرمائید که پیشنهاد «بودی» به جای «بادی» بز اساس پسند شخصی شماست یا منبعی برای تغییر ردیف این بیت می‌شناسید؟!