گنجور

بخش ۱۱ - الحکایه و التمثیل

شنودم حال بوالفش چغانی
که گفتندش چرا خر می نرانی
که چون خورشید روشن روی درگشت
بتاریکی فرو مانی درین دشت
تو هم ای برده اندر دشت خوابت
نراندی خر فرو شد آفتابت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنودم حال بوالفش چغانی
که گفتندش چرا خر می نرانی
هوش مصنوعی: من شنیدم که بوالفلفل، چغانی، ناراحت بود و از او پرسیدند چرا خر را می‌تازانی.
که چون خورشید روشن روی درگشت
بتاریکی فرو مانی درین دشت
هوش مصنوعی: وقتی که چهره‌ات مانند خورشید درخشان باشد، در این دشت تاریکی نمی‌توانی محو شوی و ناپدید شوی.
تو هم ای برده اندر دشت خوابت
نراندی خر فرو شد آفتابت
هوش مصنوعی: تو هم ای بنده، در دشت خواب خود غرق شدی و حالا که خر تو، نماد تلاش و سختکوشی‌ات، آفتاب‌زده و آسیب‌دیده است.