گنجور

بخش ۱ - المقاله التاسعه عشر

ترا در ره بسی ریگست ای دوست
ز یک یک ریگ بیرون آی از پوست
ز یک یک ریگ اگر تو می‌کشی بار
بسی به زانک از کوهی بیک بار
هوا و کبر و عجب و شهوت و آز
دروغ و خشم و بخل و غفلت و ناز
همه سر در کمینت می‌شتابند
که تا چون بر تو ناگه دست یابند
همه ریگیست اگر در هم زند دست
شود کوهی و در زیرت کند پست
بپرهیز ار دل تو مرد دین است
که کوه آتشین دوزخ اینست
یقین می‌دان که هرچ آرایش است آن
همه جان ترا آلایش است آن
چه خواهی آنچ ناپروردهٔ تست
چه جویی آنچ ناگم کردهٔ تست
اگر حق یک درم از دادهٔ خویش
ز تو بستاند ای افتادهٔ خویش
چنان ناحق شناسی تو گیرد
دو گیتی ناسپاسی تو گیرد
تویی اینجا بیک جوزر چنین هست
ولی صد ملک آنجا دادی از دست
ترا چون جای اصلی این جهان نیست
بدنیا غره بودن جای آن نیست
جهان بی وفا جز ره گذر نیست
ترا چندین تحمل در سفر نیست
خردمندا تو جانی و تنی آی
چراغی در میان گلخنی آی
چو خواهد گشت گلخن بوستانت
چراغی گو درین گلخن بمانت
درین نه کاسهٔ جان سوز دل گیر
گرت روزی عروسی کرد تقدیر
عروسی گر کنی بردار بانگی
منادی کن که کاسهٔ ده بدانگی
اگر چون یونسی در قعر عالم
چو جانت جوف ماهی شد مزن دم
وگر چون یوسفی با روی چون ماه
قناعت کن درین بیغولهٔ چاه
قناعت کن بآبی و بنانی
حساب خود چه گیری باز یابی
همه کار جهان ناموس و نام است
اگر نه نیم نان روزی تمام است
برو هر روز ساز نیم نان کن
دگر بنشین و کار آن جهان کن
فراغت در قناعت هرک دارد
ز مهر و مه کلاهش ترک دارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترا در ره بسی ریگست ای دوست
ز یک یک ریگ بیرون آی از پوست
هوش مصنوعی: دوست عزیز، در مسیر زندگی تو با موانع و سختی‌های زیادی روبه‌رو هستی. برای اینکه بتوانی از همه این مشکلات عبور کنی، باید از هر یک از آن‌ها به خوبی عبور کنی و خود را از قید و بند آن‌ها رها کنی.
ز یک یک ریگ اگر تو می‌کشی بار
بسی به زانک از کوهی بیک بار
هوش مصنوعی: اگر تو از هر یک ریگ به سختی بار بکشی، این کار به مراتب آسان‌تر است از اینکه یک بار بار سنگینی را از بالای کوه برداری.
هوا و کبر و عجب و شهوت و آز
دروغ و خشم و بخل و غفلت و ناز
هوش مصنوعی: این بخش از متن به صفاتی اشاره دارد که می‌توانند درون انسان‌ها حضور داشته باشند و بر رفتار و روحیه آن‌ها تأثیر بگذارند. این ویژگی‌ها شامل احساساتی مانند خودبینی و غرور، اشتها و تمایل به لذت‌های زودگذر، حسادت و آز، و همچنین خشم و کینه هستند. همچنین، بی‌توجهی به واقعیت‌ها و لذت‌طلبی می‌تواند انسان را از مسیر درست دور کند. این صفات به نوعی می‌توانند باعث ناهنجاری و ناپایداری در زندگی انسان شوند.
همه سر در کمینت می‌شتابند
که تا چون بر تو ناگه دست یابند
هوش مصنوعی: همه به دنبال تو هستند و سریعاً به سمتت می‌آیند تا به طور ناگهانی به تو برسند.
همه ریگیست اگر در هم زند دست
شود کوهی و در زیرت کند پست
هوش مصنوعی: اگر همه ریگ‌ها با هم جمع شوند و در دست فشرده شوند، می‌توانند به کوهی تبدیل شوند و در زیر پای تو، زمین را پایین ببرند.
بپرهیز ار دل تو مرد دین است
که کوه آتشین دوزخ اینست
هوش مصنوعی: از دل خود دوری کن اگر ایمان و دیانت داری، چون دل ناآرام، مانند کوهی از آتش جهنم می‌ماند.
یقین می‌دان که هرچ آرایش است آن
همه جان ترا آلایش است آن
هوش مصنوعی: به طور قطع بدان که هر چیزی که زیبایی و تزیین دارد، در اصل می‌تواند جان تو را تحت تاثیر قرار دهد و آن را درگیر کند.
چه خواهی آنچ ناپروردهٔ تست
چه جویی آنچ ناگم کردهٔ تست
هوش مصنوعی: هر چیزی که می‌خواهی، آنچه که نگرانش هستی، در واقع همان چیزی است که خودت آن را پرورده‌اي و جستجو می‌کنی.
اگر حق یک درم از دادهٔ خویش
ز تو بستاند ای افتادهٔ خویش
هوش مصنوعی: اگر حق یک درهم از چیزی که به خود تو داده شده از تو بگیرد، ای کسی که به خود افتاده‌ای، چگونه می‌توانی این موضوع را تحمل کنی؟
چنان ناحق شناسی تو گیرد
دو گیتی ناسپاسی تو گیرد
هوش مصنوعی: اگر تو به ناحق شناسی ادامه دهی، هر دو جهان به خاطر ناسپاسی‌ات به تو پشت خواهند کرد.
تویی اینجا بیک جوزر چنین هست
ولی صد ملک آنجا دادی از دست
هوش مصنوعی: تو در اینجا به خاطر چیزی ارزشمند هستی، اما در جایی دیگر، بسیاری از نعمت‌ها و ثروت‌ها را از دست داده‌ای.
ترا چون جای اصلی این جهان نیست
بدنیا غره بودن جای آن نیست
هوش مصنوعی: تو در این جهان جایگاه اصلی‌ات نیست و بنابراین، فریب این دنیا را خوردن کار درستی نیست.
جهان بی وفا جز ره گذر نیست
ترا چندین تحمل در سفر نیست
هوش مصنوعی: جهان، جایی بی وفا و گذرا است و تو نمی‌توانی در این سفر، این همه سختی را تحمل کنی.
خردمندا تو جانی و تنی آی
چراغی در میان گلخنی آی
هوش مصنوعی: ای خردمند، تو روح و جسمی هستی، بیا و مثل چراغی در میان تاریکی و گلی، روشنایی ببخش.
چو خواهد گشت گلخن بوستانت
چراغی گو درین گلخن بمانت
هوش مصنوعی: هرگاه بخواهد فضای دل‌انگیز باغ تو پر از نور و روشنی شود، بگو که در این مکان بماند و شکفتگی‌اش را حفظ کند.
درین نه کاسهٔ جان سوز دل گیر
گرت روزی عروسی کرد تقدیر
هوش مصنوعی: اگر روزی سرنوشت تو را به شادی و عروسی دعوت کند، در دل خود ناراحتی و درد را فراموش کن و به خوشی‌ها بپرداز.
عروسی گر کنی بردار بانگی
منادی کن که کاسهٔ ده بدانگی
هوش مصنوعی: اگر عروسی برپا کنی، باید اعلام کنید و صدای شادی را به همه برسانید تا همه از این جشن باخبر شوند.
اگر چون یونسی در قعر عالم
چو جانت جوف ماهی شد مزن دم
هوش مصنوعی: اگر مانند یونس در دل دریا گرفتار شدی، بی‌جهت ناله و فریاد نکن و آرامش خود را حفظ کن.
وگر چون یوسفی با روی چون ماه
قناعت کن درین بیغولهٔ چاه
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی مانند یوسف که چهره‌اش چون ماه بود، در این جای دورافتاده و تاریک رضایت و قناعت را برگزینی، پس باید به همین بسنده کنی.
قناعت کن بآبی و بنانی
حساب خود چه گیری باز یابی
هوش مصنوعی: به چیزهای کم و ساده قناعت کن، زیرا اگر به دنبال چیزهای بیشتری باشی، ممکن است به مشکلات بیشتری برسی.
همه کار جهان ناموس و نام است
اگر نه نیم نان روزی تمام است
هوش مصنوعی: تمام کارهای دنیا به نام و مقام بستگی دارد؛ اگر از این نام و مقام چیزی نباشد، حتی نیمی از نان روزی هم برای انسان باقی نمی‌ماند.
برو هر روز ساز نیم نان کن
دگر بنشین و کار آن جهان کن
هوش مصنوعی: هر روز تلاش کن و زندگی عادی خود را پیش ببر، دیگر به فکر کارهای آن دنیا نباش.
فراغت در قناعت هرک دارد
ز مهر و مه کلاهش ترک دارد
هوش مصنوعی: افرادی که در زندگی خود به قناعت و رضایت از داشته‌هایشان دست یابند، نیازی به دارایی‌های زیاد و جلب توجه دیگران ندارند و از محبت و زیبایی‌های دنیا بهره‌مند می‌شوند.