گنجور

بخش ۱ - المقاله الحادی عشر

عزیزا گر شوی از خواب بیدار
خبر یابی ز شادیهای بسیار
اگرچه جمله در اندوه و دردیم
یقین دانم که آخر شاد گردیم
چو خاری هست ریحان نیز باشد
چو دردی هست درمان نیز باشد
اگر امروز ظاهر نیست درمان
شود ظاهر چو آید وقت فرمان
از آن از حد گذشت این قصه ما
که درد آمد ز قسمت حصه ما
جهانی را که درمانست حصه
نه حصه باشد آنجا و نه قصه
بدانستیم بی‌شبهت یقین ما
که خوش خواهیم بودن بعد ازین ما
بهر رنجی که ما اینجا کشیدیم
بهر دردی و اندوهی که دیدیم
یکی شادی عوض یابیم آنجا
بیا تا زود بشتابیم آنجا
ورای آن که ما جمله درآنیم
بلاییست این که چیزی می ندانیم
چرا ناخوش دلی ای مرد درویش
که بسیاری خوشی داری تو در پیش
زهی لذت که نقد آن جهانست
همه لذت علی الاطلاق آنست
از آنت گر بود یک ذره روزی
ز شوق ذره دیگر بسوزی
جهان جاودان خوش خوش جهانیست
که کلی این جهان زان یک نشانیست
همه پیغامبران را جای آنجاست
دل و دین جان و جان افزای آنجاست
همه روحانیان آنجا مقیم‌اند
همه حوران در آن مجلس ندیم‌اند
گر آنجا بایدت کز من شنیدی
همی از خود بر آنجا رسیدی
گر اینجا از وجود خود بمیری
هم اینجا حلقه آن در بگیری

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عزیزا گر شوی از خواب بیدار
خبر یابی ز شادیهای بسیار
هوش مصنوعی: ای عزیز، اگر از خواب بیدار شوی، خبرهای خوشی را خواهی شنید.
اگرچه جمله در اندوه و دردیم
یقین دانم که آخر شاد گردیم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه همه ما در غم و سختی هستیم، اما مطمئنم که در نهایت خوشحال خواهیم شد.
چو خاری هست ریحان نیز باشد
چو دردی هست درمان نیز باشد
هوش مصنوعی: اگر درد و رنجی وجود دارد، درمان و آرامش نیز پیدا می‌شود. در زندگی، با وجود مشکلات، همیشه راهی برای بهبود و رفع آنها وجود دارد.
اگر امروز ظاهر نیست درمان
شود ظاهر چو آید وقت فرمان
هوش مصنوعی: اگر امروز نشانه‌ای از درمان دیده نمی‌شود، وقتی که زمان برسد و فرمان صادر شود، ظاهر درمان هم مشخص خواهد شد.
از آن از حد گذشت این قصه ما
که درد آمد ز قسمت حصه ما
هوش مصنوعی: قصه ما به قدری زیاد شده که درد و رنج به سهم خودمان رسیده است.
جهانی را که درمانست حصه
نه حصه باشد آنجا و نه قصه
هوش مصنوعی: دنیایی که در آن درمان و بهبودی وجود دارد، نه تقسیم‌بندی دارد و نه داستان و قصه‌ای.
بدانستیم بی‌شبهت یقین ما
که خوش خواهیم بودن بعد ازین ما
هوش مصنوعی: ما فهمیدیم که بدون هیچ شکی، اطمینان داریم که بعد از این، خوشحال خواهیم بود.
بهر رنجی که ما اینجا کشیدیم
بهر دردی و اندوهی که دیدیم
هوش مصنوعی: به خاطر تمام سختی‌ها و دردهایی که در اینجا متحمل شدیم، پاداشی دریافت خواهیم کرد.
یکی شادی عوض یابیم آنجا
بیا تا زود بشتابیم آنجا
هوش مصنوعی: بیایید تا در آنجا شادی و خوشحالی را جایگزین غم و اندوه کنیم، و بی‌درنگ به آنجا برویم.
ورای آن که ما جمله درآنیم
بلاییست این که چیزی می ندانیم
هوش مصنوعی: بزرگ‌تر از آنچه که ما در آن قرار داریم، درد و رنجی است که ناشی از نادانی ماست.
چرا ناخوش دلی ای مرد درویش
که بسیاری خوشی داری تو در پیش
هوش مصنوعی: ای مرد درویش، چرا ناراحت و غمگینی وقتی که تو در برابر خود خوشی‌های زیادی داری؟
زهی لذت که نقد آن جهانست
همه لذت علی الاطلاق آنست
هوش مصنوعی: به چه لذتی که این دنیا، خود نقد و جوهر آن جهان است؛ همه لذت‌ها در مقام مطلق، در آن عالم دیده می‌شود.
از آنت گر بود یک ذره روزی
ز شوق ذره دیگر بسوزی
هوش مصنوعی: اگر از تو، حتی یک ذره عشق باشد، روزی به شوق آن ذره دیگر آتش خواهی گرفت.
جهان جاودان خوش خوش جهانیست
که کلی این جهان زان یک نشانیست
هوش مصنوعی: دنیا بهشت ابدی و زیبایی است که تمام این جهان تنها نشانه‌ای از آنجاست.
همه پیغامبران را جای آنجاست
دل و دین جان و جان افزای آنجاست
هوش مصنوعی: همه پیامبران در دل و ایمان انسان‌ها جایگاه دارند و روح و جان آدمی از آنجا افزایش می‌یابد.
همه روحانیان آنجا مقیم‌اند
همه حوران در آن مجلس ندیم‌اند
هوش مصنوعی: در آنجا همه روحانیان حضور دارند و حوریان نیز در آن مجلس زیبا حضور دارند.
گر آنجا بایدت کز من شنیدی
همی از خود بر آنجا رسیدی
هوش مصنوعی: اگر جایی هست که از من شنیدی، باید بدانی که خودت آنجا را پیدا کرده‌ای.
گر اینجا از وجود خود بمیری
هم اینجا حلقه آن در بگیری
هوش مصنوعی: اگر در اینجا از خود بگذری و بمیری، باز هم همین جا می‌توانی به حقیقت و معنا دست یابی.

حاشیه ها

1395/09/30 01:11

چقدر زیباست اسرار نامه عطار چه فصاحتی و چه بلاغتی در آشکار کردن اسرار دارد. در آثار مولانا رد پای عطار و سنایی بوضوح دیده می شود.
اگر عطار عاشق بود ، سنایی شاه و فایق بود

مولوی خود را شاگرد سنایی می داند و او را پخته و خود را نیم خام خوانده و توصیه می کند که (( از حکیم غزنوی بشنو تمام )) و در مقایسه او با عطار می گوید: (( اگر عطار عاشق بود ، سنایی شاه و فایق بود)) چرا که تاریخ ادب فارسی پیش از سنایی و بعد از او تفاوت بسیار یافته است. یعنی او شخصیتی نو آور بوده که شعر فارسی را به مرحله جدید وارد نموده و بی شک ابتکار او در حوزه شعر عرفانی ، اخلاقی و اجتماعی است، این سه ویژه گی راه را برای شاعران پس از او باز نمود. در این سه حوزه به دو کار نفی و اثبات می پردازد. یعنی ابتدا به بیان سرچشمه ها و مضامین لطیف و تحریف نشده آنها پرداخته و در کنار آن به انتقاد از جریان های انحرافی در این سه موضوع توجه می نماید و عارف و صوفی حقیقی را از زاهد ریایی و صوفی نمایان جدا میسازد و هر دو دسته را به خوبی ترسیم میسازد. اصالت های اخلاقی را به زیبایی بیان نموده و دین فروشان را رسوا می کند. در شعر اجتماعی خود خادمان و خائنان را معرفی کرده و شجاعانه به انتقاد از اوضاع سیاسی عصر خود می پردازد.
با اینکه حدیقه نا تمام مانده اما اصلی ترین الگوی مولوی بوده که برای نخستین بار دایره المعارفی منظوم از اموزه های عرفانی و حکیمانه را ارائه داده و با استفاده از زبان رمز و تمثیل و با حکایات ذوقی و خیالی همه سرمایه های معنوی دین و قران و شریعت را برای مشتاقان معنویت استخراج نموده و از ظواهر عبور کرده و به باطن و محتوای اصلی ان پیام ها رسیده است . مولانا خود بار ها اعتراف نموده که مثنوی را با الهام ازحدیقه (( الهی نامه ، فخری نامه )) سروده است:
در الهی نامه گوید شرح این // آن حکیم غیب و فخر العارفین
آنچنان گوید حکیم غزنوی // در الهی نامه گر خوش بشنوی
عطار روح بود سنایی دو چشم او // ما از پی سنایی و عطار آمدیم

مضامینی که سنایی دارد و مولوی از آنها استفاده کرده فراوان است ، مانند اینکه سنایی گفته:
بی روی تو ، بر مثال موی تو شدیم // بازیچه کودکان کوی تو شدیم
مولوی گفته :
سجاده نشین با وقاری بودم // بازیچه کودکان کویم کردی
سنایی دارد:
پشتم چو بنفشه گشت گر بینایی // زیرا چو گل زود روی ، دیر آیی
مولوی دارد:
دیر آمدن و شتاب رفتن // آیین گل است در گلستان
سنایی گفته :
او چنان است کاب در کشتی را // از درون مرگ و از برون مرکب
مولوی دارد:
آب در کشتی هلاک کشتی است // آب اندر زیر کشتی پشتی است

عبدالطیف بن عبدالله عباسی نخستین کسی است که مثنوی مولوی را تفسیر حدیقه دانسته است. به عقیده او پاره یی از اشعار مثنوی تنها تفسیری بر مطالب معین از حدیقه است و همان اندیشه در ان به شکل فشرده تری آمده است.

سنایی حکیمی است که مولوی خود را در قیاس با وی (( نیم خام )) میخواند:
ترک جوشی کرده ام ، من نیم خام // از حکیم غزنوی بشنو تمام
در غزلی میگوید:
اگر عطار عاشق بد، سنایی شاه و فائق بد // ن اینم من ، نه آنم من ، که گم کردم سر و پا را

شرح کامل حدیقه
دکتر افراسیاب پور

1403/07/25 21:09
مهدی از بوشهر

درود بر شما 

عالی