بخش ۱ - المقاله العاشر
یکی دریای بی پایان نهادند
وزان دریا رهی با جان گشادند
یکی بر روی آن دریا برون شد
گهی مؤمن گهی ترسا برون شد
درین دریا که بی قعر و کنارست
عجایب در عجایب بیشمارست
زهی دریای بیپایان اسرار
که نه سر دارد و نه بن پدیدار
گر آن دریا نه زیر پرده بودی
بکلی کردها ناکرده بودی
جهانی کرده چون پر شد بدان نور
نماند هست تا نبود از آن دور
اگر گویی چرا ماندست پرده
چو آنجا مینماید هیچ کرده
سخن اینجا زبان را مینشاید
که این جز عقل و جان را مینشاید
سخن را در پس سرپوش میدار
زبان را از سخن چین گوش میدار
کسی را نیست فهم این سخنها
تو با خود روی در روی آر تنها
مشو رنجه ز گفت هر زبانی
یقین داری مرنج از هر گمانی
چو دریا در تغیر باش دایم
چو مردان در تفکر باش دایم
کمال خود بدان کز بس تعظم
غلامان تواند افلاک و انجم
هر آن چیزی که دی اندر ازل رفت
فلک امروز آنرا در عمل رفت
هزاران دور میبایست در کار
که تا هم چون تویی آید پدیدار
بهر دم کز تو برمیآید ای دوست
چنان باید که پنداری یکی توست
همه عمرت اگر بیش است اگر کم
کمال جانت را شرطست دم دم
همی هر لحظه جان معنی اندیش
تواند کرد خود را رونقی بیش
چو اینجا لذتی فانی براندی
ز صد لذات باقی باز ماندی
دمی کاینجا خوش آمد خورد و خفتت
دو صد چندان خوشی از دست رفتت
چو دنیا کشت زار آن جهانست
بکار این تخم کاکنون وقت آنست
زمین و آب داری دانه در پاش
بکن دهقانی و این کار را باش
نکو کن کشت خویش از وعده من
اگر بد افتدت در عهده من
اگر این کشت و زری را نورزی
در آن خرمن به نیم ارزن نیرزی
برو گر روز بازاری نداری
بکار این دانه چون کاری نداری
برای آن فرستادند اینجات
که تا امروز سازی برگ فردات
اگر بیرون شوی ناکشته دانه
تو خواهی بود رسوای زمانه
دو کس را در ره دین تخم دادند
ره دنیا بهر کس برگشادند
یکی ضایع گذاشت آن تخم در راه
یکی میپروریدش گاه و بیگاه
همی چون وقت برخوردن درآمد
یکی بر سر دگر یک در سرآمد
بکاری بر درو کاید پدیدت
درو وقت گرو آید پدیدت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانه تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی دریای بی پایان نهادند
وزان دریا رهی با جان گشادند
هوش مصنوعی: یک دریای بیپایان ایجاد کردند و از آن دریا راهی برای زندگی و روح انسان گشودند.
یکی بر روی آن دریا برون شد
گهی مؤمن گهی ترسا برون شد
هوش مصنوعی: شخصی در کنار دریا قدم میزد و در تمام مدت زندگیاش، گاهی به عنوان یک مؤمن و زمانی دیگر به عنوان یک کافر ظاهر میشد.
درین دریا که بی قعر و کنارست
عجایب در عجایب بیشمارست
هوش مصنوعی: این دریا که نه عمق دارد و نه ساحل، پر از شگفتیها و شگفتیهای بیپایان است.
زهی دریای بیپایان اسرار
که نه سر دارد و نه بن پدیدار
هوش مصنوعی: چه دریای بیپایانی از رازها که نه آغاز روشنی دارد و نه انتهایی قابل دیدن!
گر آن دریا نه زیر پرده بودی
بکلی کردها ناکرده بودی
هوش مصنوعی: اگر آن دریا وجود نداشت و در پرده پنهان نبود، قطعا تمامی کارها و درگیریها بهکلی از بین میرفت.
جهانی کرده چون پر شد بدان نور
نماند هست تا نبود از آن دور
هوش مصنوعی: وقتی دنیا پر از نور میشود، دیگر جایی برای وجود نخواهد بود تا از آن دور بیفتد.
اگر گویی چرا ماندست پرده
چو آنجا مینماید هیچ کرده
هوش مصنوعی: اگر بگویی چرا پرده همچنان باقی مانده، به این دلیل است که آنجا هیچ چیزی برای آشکار شدن وجود ندارد.
سخن اینجا زبان را مینشاید
که این جز عقل و جان را مینشاید
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت کردن به زبان مناسب نیست، زیرا این موضوع فراتر از کلام و مربوط به عقل و احساسات عمیقتر است.
سخن را در پس سرپوش میدار
زبان را از سخن چین گوش میدار
هوش مصنوعی: کلامت را پنهان نگهدار و زبانت را از شنیدن حرفهای دیگران دور کن.
کسی را نیست فهم این سخنها
تو با خود روی در روی آر تنها
هوش مصنوعی: هیچکس به عمق این سخنان پی نمیبرد. خودت را تنها در برابر این حقیقت قرار بده.
مشو رنجه ز گفت هر زبانی
یقین داری مرنج از هر گمانی
هوش مصنوعی: نگران صحبت هر کسی نباش، زیرا تو خودت میدانی که به چه چیزی ایمان داری. پس از هر نوع گمانی ناراحت نشو.
چو دریا در تغیر باش دایم
چو مردان در تفکر باش دایم
هوش مصنوعی: همچون دریا همیشه در حال تغییر باش و همانطور که مردان در حال تفکر هستند، همواره به تفکر و تأمل بپرداز.
کمال خود بدان کز بس تعظم
غلامان تواند افلاک و انجم
هوش مصنوعی: کمال خود را بشناس، زیرا که از شدت بزرگمنشی و ارادت بندگان، آسمانها و ستارهها میتوانند تحت تأثیر قرار گیرند.
هر آن چیزی که دی اندر ازل رفت
فلک امروز آنرا در عمل رفت
هوش مصنوعی: هر آنچه که در گذشته و در زمانهای دور انجام شده است، امروز به صورت نتایج و آثارش در زندگی ما نمایان میشود.
هزاران دور میبایست در کار
که تا هم چون تویی آید پدیدار
هوش مصنوعی: بسیاری از تلاشها و زمانها باید صرف شود تا کسی مانند تو به وجود بیاید و خود را نشان دهد.
بهر دم کز تو برمیآید ای دوست
چنان باید که پنداری یکی توست
هوش مصنوعی: هر لحظه که تو از من برمیخیزی، ای دوست، باید اینطور تصور کنی که گویی فقط تو وجود داری.
همه عمرت اگر بیش است اگر کم
کمال جانت را شرطست دم دم
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که عمرت طولانی یا کوتاه باشد، نکته مهم این است که برای تکامل و کمال روحیات، هر لحظه ارزشمند است.
همی هر لحظه جان معنی اندیش
تواند کرد خود را رونقی بیش
هوش مصنوعی: هر لحظه تفکر و اندیشیدن به روح و جان انسان میتواند انرژی و vibrancy بیشتری ببخشد.
چو اینجا لذتی فانی براندی
ز صد لذات باقی باز ماندی
هوش مصنوعی: وقتی که از لذتی زودگذر در اینجا بگذری، از صدها لذت پایدار و ماندگار بینصیب نخواهی ماند.
دمی کاینجا خوش آمد خورد و خفتت
دو صد چندان خوشی از دست رفتت
هوش مصنوعی: لحظهای که در اینجا خوش میگذرانید، و در آن لحظه غرق در استراحت میشوید، دو برابر آن خوشی به خاطر از دست رفتن آن لحظه از شما دور میشود.
چو دنیا کشت زار آن جهانست
بکار این تخم کاکنون وقت آنست
هوش مصنوعی: این دنیا مانند زمین زراعی است و آن جهان به مانند محصولی است که در آن برداشت میشود. حالا زمان آن رسیده که این بذرها را بکاریم.
زمین و آب داری دانه در پاش
بکن دهقانی و این کار را باش
هوش مصنوعی: به زمین و آب دسترسی داری، پس دانهها را در خاک بکار و مانند یک کشاورز به کار خود ادامه بده.
نکو کن کشت خویش از وعده من
اگر بد افتدت در عهده من
هوش مصنوعی: اگر کارهای خود را به خوبی انجام دهی و به وعدههای من عمل کنی، در صورتی که به مشکلی بر بخوری، من مسئولیت آن را بر عهده میگیرم.
اگر این کشت و زری را نورزی
در آن خرمن به نیم ارزن نیرزی
هوش مصنوعی: اگر در این مزرعه و کشت و کار، تلاش نکنید و نذر و نیاز نداشته باشید، حتی به اندازه یک دانه ارزن نیز ثمرهای نخواهید داشت.
برو گر روز بازاری نداری
بکار این دانه چون کاری نداری
هوش مصنوعی: اگر در بازار فروش و سودی نداری، برو و این دانه را بکار، چرا که هیچ کاری نداری.
برای آن فرستادند اینجات
که تا امروز سازی برگ فردات
هوش مصنوعی: به اینجا فرستاده شدهای که امروزی بسازی برای آیندهات.
اگر بیرون شوی ناکشته دانه
تو خواهی بود رسوای زمانه
هوش مصنوعی: اگر از اینجا بیرون بروی و هلاک نشوی، به زودی آبرویت در میان مردم به خطر خواهد افتاد.
دو کس را در ره دین تخم دادند
ره دنیا بهر کس برگشادند
هوش مصنوعی: دو نفر را در مسیر ایمان و دین، مژده و امید دادند، اما دنیای هر کس به راحتی برایش باز شد.
یکی ضایع گذاشت آن تخم در راه
یکی میپروریدش گاه و بیگاه
هوش مصنوعی: کسی آن تخم را در راه رها کرد و دیگری گاهی آن را پرورش میداد.
همی چون وقت برخوردن درآمد
یکی بر سر دگر یک در سرآمد
هوش مصنوعی: به محض اینکه وقت مواجهه فرا میرسد، یکی بر دیگری مسلط میشود و این مسلط شدن در لحظهای کوتاه به پایان میرسد.
بکاری بر درو کاید پدیدت
درو وقت گرو آید پدیدت
هوش مصنوعی: هر چیزی که آغاز کنی، در زمان مناسب میوهاش را میچینی و نتیجهاش را میبینی.
حاشیه ها
1390/11/04 00:02
حامد
اگر این کشت و زری را نورزی
در آن خرمن بنیم ارزن نیرزی
اگر این کِشتوَزری را نَوَرزی
در آن خرمن به نیم ارزن نَیَرزی
که تا امروز سازی برگ فدات
فدات -> فردات