گنجور

شمارهٔ ۵۱

دل و دین بتی نامسلمان گرفت
بیک عشوهٔ کشور جان گرفت
بت سبزوار از خط سبزه وار
بخد خور آسا خراسان گرفت
ز پیکان او یافت حظی دلم را
که گفتی که خطش ز پیکان گرفت
بدوران مخور غم به دور آن می آر
که غم ها برد می چودوران گرفت
چه خواهد دگر شحنهٔ غم زمانه
اگر نیم جان بود جانان گرفت
دلی داشتم بود غمخوار جان
ولی ترک مستی ز این آن گرفت
مرا بود چشمی از او بهره ور
ز بس اشک بارید طوفان گرفت
شه حسنش آهنگ تاراج کرد
ز اسرار دل برد و ایمان گرفت

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل و دین بتی نامسلمان گرفت
بیک عشوهٔ کشور جان گرفت
هوش مصنوعی: دل و ایمان انسان به یک بت بی‌دین دلبسته شد و با یک لبخند او، جانش را در اختیار او گذاشت.
بت سبزوار از خط سبزه وار
بخد خور آسا خراسان گرفت
هوش مصنوعی: سُبزوار، بت یا زبان اشاره به زیبایی‌های طبیعی و هنری دارد که با زیبایی‌های سبزه‌های خراسان پیوند خورده است. این جمله به نوعی از شناسه‌های زیبایی و شاخصه‌های خاص منطقه‌ای اشاره می‌کند که در دل خراسان نهفته است.
ز پیکان او یافت حظی دلم را
که گفتی که خطش ز پیکان گرفت
هوش مصنوعی: از تیر عشق او لذتی به دلم رسید که انگار خطش از همان تیر نشأت گرفته است.
بدوران مخور غم به دور آن می آر
که غم ها برد می چودوران گرفت
هوش مصنوعی: غم‌های خود را فراموش کن و به دور آن چیز خوشی بچرخ که غم‌ها را از زندگی‌ات دور می‌کند.
چه خواهد دگر شحنهٔ غم زمانه
اگر نیم جان بود جانان گرفت
هوش مصنوعی: اگر محبوب نیمه‌جان باشد، دیگر در مقابل غم و مشکلات دنیا چه حسی خواهد داشت؟
دلی داشتم بود غمخوار جان
ولی ترک مستی ز این آن گرفت
هوش مصنوعی: دلی داشتم که برای جانم نگران و غمخوار بود، اما به خاطر این حال و هوا، از شور و شوق زندگی دست کشیدم.
مرا بود چشمی از او بهره ور
ز بس اشک بارید طوفان گرفت
هوش مصنوعی: چشمی دارم که به خاطر اشک‌هایی که ریخته‌ام، به طوفانی تبدیل شده است.
شه حسنش آهنگ تاراج کرد
ز اسرار دل برد و ایمان گرفت
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی دل را به تسخیر خود درآورده و اسرار آن را فاش کرده است و در این میان، ایمان و اعتقاد را نیز به دست آورده است.