شمارهٔ ۴۶
نی رحم ترا باین فکار است
نی بی تو مرا دمی قرار است
کی یاد کنی ز بلبل خویش
ای گُل که ترا چو من هزار است
پیشت دُر اشک مردم چشم
ساقط ز محل اعتبار است
تو عهد شکسته ای و مارا
پیمان محبّت استوار است
ای تیر کمان ابروی دوست
مرغ دل ما در انتظار است
در آینه تا نشسته نقشت
بر آینهٔ دلم غبار است
تا شانه بزلفت آشنا شد
دل چاک ز رشک شانه دار است
پرسی چو ز بیقراری ما
اسرار تو بر همان قرار است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پیسپار
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نی رحم ترا باین فکار است
نی بی تو مرا دمی قرار است
هوش مصنوعی: من به خاطر تو آرامش ندارم و بدون تو هیچ لحظهای میسر نیست.
کی یاد کنی ز بلبل خویش
ای گُل که ترا چو من هزار است
هوش مصنوعی: ای گل، هنگامی که به یاد بلبل خود میافتی، بدان که همچون من، هزاران بلبل دیگر نیز برای تو وجود دارند.
پیشت دُر اشک مردم چشم
ساقط ز محل اعتبار است
هوش مصنوعی: مردم در برابر تو به قدری تحت تأثیر قرار میگیرند که اشکشان مانند مروارید از چشمانشان میریزد و این حالت نشاندهندهی نوعی کماعتباری یا بیاحترامی برای خودشان است.
تو عهد شکسته ای و مارا
پیمان محبّت استوار است
هوش مصنوعی: تو به وعدههایت عمل نکردهای، اما ما هنوز به عشق و محبتمان نسبت به تو پایبند خواهیم بود.
ای تیر کمان ابروی دوست
مرغ دل ما در انتظار است
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و جذاب دوست همچون تیر کمانی است که دل ما را به پرواز و شوق و انتظار میکشاند.
در آینه تا نشسته نقشت
بر آینهٔ دلم غبار است
هوش مصنوعی: تصویر تو که در دل من نشسته، در آینه پنهان شده و به خاطر گذشت زمان و خاطرات غبار گرفته است.
تا شانه بزلفت آشنا شد
دل چاک ز رشک شانه دار است
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل من با شانههای موهای تو آشنا شد، از حسادت به زیبایی آن شانه، دل شکسته و غمگین است.
پرسی چو ز بیقراری ما
اسرار تو بر همان قرار است
هوش مصنوعی: وقتی از بیقراری ما میپرسی، بدان که رازهای تو همواره در همین ثبات باقی مانده است.

حکیم سبزواری