گنجور

شمارهٔ ۲۲

دور از شاه خراسان در بلا
همچو ایوبم بکرمان مبتلا
آدم آسا از فریب آسمان
صرت من فردوس طوس را حلا
گرچه دارالفقر کرمان جنتی است
لیک در جنات سفلست و علا
ای صبا بگرفته دامانت مگر
خاک دامنگیر سخت این دلا
ای صبا از خطهٔ کرمان گذر
بر خراسان چون خورآسان از ولا
پس بآن شیرین شهر آشوب گوی
خاک راهت دیدهٔ ما را جلا
پیش تو شیرینی کرمانیان
زیره در کرمان و پیش کان طلا
ای خور ثانی عجب عاشق کشی
سوختم از دوریت سنگین دلا
از خراسان بوی خون آید همی
الصلا ای خیل جانباز الصلا
چند الست ربکم لارا جواب
دارم از شکر لبت چشم بلا
کلب خود را یا بباید داد بار
یا نباید کلب خود خواند اولا
واگرفتی سایهٔ خود از سرم
فکر اسرارت نداری مجملا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: علی پی‌سپار

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دور از شاه خراسان در بلا
همچو ایوبم بکرمان مبتلا
هوش مصنوعی: من در دوری از شاه خراسان به مشکلات و مصائب دچار شده‌ام، مثل ایوب که در بلا و سختی‌ها قرار داشت.
آدم آسا از فریب آسمان
صرت من فردوس طوس را حلا
هوش مصنوعی: آدم به راحتی از فریب آسمان رهایی یافته و به سوی فردوس طوس رفته است.
گرچه دارالفقر کرمان جنتی است
لیک در جنات سفلست و علا
هوش مصنوعی: هرچند که دارالفقر کرمان بهشت محسوب می‌شود، اما در مقایسه با بهشت‌های برتر، در مقام پایین‌تری قرار دارد.
ای صبا بگرفته دامانت مگر
خاک دامنگیر سخت این دلا
هوش مصنوعی: ای نسیم، آیا تو دامنی پر از غبار نداری که این دل بیچاره را گرفتار کند؟
ای صبا از خطهٔ کرمان گذر
بر خراسان چون خورآسان از ولا
هوش مصنوعی: ای نسیم، از سرزمین کرمان عبور کن و به خراسان برو، مانند خورشیدی که به آسمان می‌تابد.
پس بآن شیرین شهر آشوب گوی
خاک راهت دیدهٔ ما را جلا
هوش مصنوعی: به آن دختر زیبا و بی‌نظیر در شهر شلوغ بگو که خاک راهت، چشمان ما را روشن کرده است.
پیش تو شیرینی کرمانیان
زیره در کرمان و پیش کان طلا
هوش مصنوعی: در حضور تو، شیرینی که کرمانی‌ها درست کرده‌اند، به اندازه زیره در کرمان و جلوه طلاست.
ای خور ثانی عجب عاشق کشی
سوختم از دوریت سنگین دلا
هوش مصنوعی: ای خورشید دوم، چقدر عاشق‌کشی می‌کنی! من از فاصله‌ات به شدت آتش گرفته‌ام، ای دل سنگین!
از خراسان بوی خون آید همی
الصلا ای خیل جانباز الصلا
هوش مصنوعی: از خراسان بوی خون به مشام می‌رسد، ای گروه جانبازان، وقت دعا و نجات فرا رسیده است.
چند الست ربکم لارا جواب
دارم از شکر لبت چشم بلا
هوش مصنوعی: این بیت به دنبال مفهوم رابطه میان خدا و بندگانش است. گوینده به یادآوری روزی می‌پردازد که خداوند از بندگانش پرسید «آیا من پروردگارتان نیستم؟»، و به نوعی پاسخ به این سوال را از شکر و سپاس گفتن به زبان می‌داند، در حالی که ممکن است با مشکلات و سختی‌ها نیز مواجه شود. به طور کلی، این بیت تأکیدی بر شکرگزاری و ارتباط معنوی با خداوند است.
کلب خود را یا بباید داد بار
یا نباید کلب خود خواند اولا
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که سگ خود را لُک‌لک کنی، باید بارش را به دوش بکشی یا اینکه نباید او را به عنوان دوستی صمیمی بشناسی.
واگرفتی سایهٔ خود از سرم
فکر اسرارت نداری مجملا
هوش مصنوعی: سایه‌ات را از سرم برداشتید و دیگر در فکر اسرار تو نیستم.