گنجور

شمارهٔ ۴ - آفتاب

رحمتی کن پرده از رخ برمیفکن زینهار
تا نگردد بعد چندین روز رسوا آفتاب
سالها شد تا ببوی لعل و یاقوت لبت
رنگ می آمیزد اندر سنگ خارا آفتاب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رحمتی کن پرده از رخ برمیفکن زینهار
تا نگردد بعد چندین روز رسوا آفتاب
هوش مصنوعی: لطفاً با لبخند و مهربانی چهره‌ات را نشان بده، زیرا نمی‌خواهم بعد از مدتی طولانی، آفتاب حقیقت تو را رسوای دیگران کند.
سالها شد تا ببوی لعل و یاقوت لبت
رنگ می آمیزد اندر سنگ خارا آفتاب
هوش مصنوعی: سال‌هاست که بوی لعل و یاقوت لبت در دل سنگ سخت مانند آفتاب رنگ می‌آفریند.