شمارهٔ ۱
ای که داری حسن جان افزای دوست
دررخ خوبان نظرکن بین که ظاهر حسن اوست
گر همی خواهی عیان بینی جمال روی یار
دل ز فکر غیر خالی کن که پیدا اندروست
پرشد از نور تجلی جمالش کاینات
جمله ذرات جهان روشن ازآن روی نکوست
آفتاب از پرده هر ذره بنماید جمال
گر نقاب زلف بردارد صبا از روی دوست
تا برخسارش پریشان گشت زلف عنبرین
همچو جان ما مشام جمله عالم مشکبوست
در فراق او صبوری چون ندارم یکنفس
از پی وصلش همیشه جان ما در جستجوست
چون اسیری از شراب عشق مستم از ازل
مستی مارا چه نسبت با صراحی و سبوست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که داری حسن جان افزای دوست
دررخ خوبان نظرکن بین که ظاهر حسن اوست
هوش مصنوعی: ای کسی که زیبایی دوست جان تازهای به تو میبخشد، به چهرهی زیباترینها نگاه کن و ببین که زیبایی او در باطن است.
گر همی خواهی عیان بینی جمال روی یار
دل ز فکر غیر خالی کن که پیدا اندروست
هوش مصنوعی: اگر میخواهی زیبایی چهره محبوبت را به وضوح ببینی، باید ذهنت را از فکر به چیزهای دیگر آزاد کنی، زیرا آن زیبایی در دل تو پنهان است.
پرشد از نور تجلی جمالش کاینات
جمله ذرات جهان روشن ازآن روی نکوست
هوش مصنوعی: جهان از تابش زیبایی و نور او پر شده است و همه ذرات جهان به خاطر آن چهره نیکو و دلفریب روشن هستند.
آفتاب از پرده هر ذره بنماید جمال
گر نقاب زلف بردارد صبا از روی دوست
هوش مصنوعی: خورشید، زیبایی خود را از پشت هر ذرهای نشان میدهد، اگر نسیم، پوشش زلف را از روی چهره محبوب بردارد.
تا برخسارش پریشان گشت زلف عنبرین
همچو جان ما مشام جمله عالم مشکبوست
هوش مصنوعی: زمانی که گیسوانش به هم ریخت و پریشان شد، عطر لطیف و خوشبوی او همچون روح ما، بویی دلپذیر و خوش را در تمام عالم پخش کرد.
در فراق او صبوری چون ندارم یکنفس
از پی وصلش همیشه جان ما در جستجوست
هوش مصنوعی: در جدایی او، صبرم دیگر تمام شده است و هر لحظه برای رسیدن به او در تلاشم. جان من همیشه در پی پیوستن به اوست.
چون اسیری از شراب عشق مستم از ازل
مستی مارا چه نسبت با صراحی و سبوست
هوش مصنوعی: من همچون اسیری هستم که به خاطر عشق، از شراب محبت مست و غرق در شادیام. این مستی و حال خوش من هیچ ارتباطی با جام و لیوان ندارد.