گنجور

شمارهٔ ۲۳۵

مرا سودای او دیوانه دارد
ز فکر عقل و دین بیگانه دارد
فسون چشم جادو بین که مارا
میان شهر چون افسانه دارد
دلم مؤمن ازآن شد کو چو کافر
بتی در اندرون خانه دارد
به تقوی ورع پیمان نسازد
کسی کو عهد با پیمانه دارد
ز بهر صید مرغ جان عاشق
ز زلف و خال دام و دانه دارد
طواف کعبه سودی نیست آنرا
که دل با شاهد و میخانه دارد
اسیری زان بفقر آمد سزاوار
که رو درراه درویشانه دارد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا سودای او دیوانه دارد
ز فکر عقل و دین بیگانه دارد
هوش مصنوعی: من در عشق او چنان حیران و دیوانه‌ام که دیگر به فکر عقل و دین نیستم و از آن‌ها دور شده‌ام.
فسون چشم جادو بین که مارا
میان شهر چون افسانه دارد
هوش مصنوعی: چشم جادویی که به ما نگاه می‌کند، در شهر مانند قصه‌ای افسانه‌ای است.
دلم مؤمن ازآن شد کو چو کافر
بتی در اندرون خانه دارد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر این موضوع معتقد و مؤمن شد که درون خانه‌اش همچون یک کافر، بت و غیره‌ای دارد.
به تقوی ورع پیمان نسازد
کسی کو عهد با پیمانه دارد
هوش مصنوعی: فردی که دارای تقوا و ورع است، هرگز به پیمان‌های ناپایدار و بی‌پایه متعهد نمی‌شود. کسانی که به اندازه‌گیری‌های مادی و دنیوی اهمیت می‌دهند، نمی‌توانند بر عهد و پیمان‌های حقیقی پایبند بمانند.
ز بهر صید مرغ جان عاشق
ز زلف و خال دام و دانه دارد
هوش مصنوعی: عاشق برای به دام انداختن روح خود، از زلف و خال معشوق به‌عنوان تله و طعمه استفاده می‌کند.
طواف کعبه سودی نیست آنرا
که دل با شاهد و میخانه دارد
هوش مصنوعی: دوران گرد کعبه برای کسی فایده‌ای ندارد که دلش با معشوق و شراب مشغول است.
اسیری زان بفقر آمد سزاوار
که رو درراه درویشانه دارد
هوش مصنوعی: آدمی که به خاطر فقر به سختی افتاده است، سزاوار است که در زندگی‌اش راهی را برگزینند که متواضعانه و مانند درویشان باشد.