گنجور

شمارهٔ ۱۹۲

مهر رخسارت ز ذرات جهان پیدا بود
هر دو عالم در شعاع حسن او شیدا بود
پرتو حسنت عیان بینم ز ذرات جهان
مهر رخسار تو تابان از همه اشیا بود
مرغ جان عاشقان را در هوای وصل دوست
آشیان بی نشانی منزل و مأوا بود
قرب جانان جنت جان است و بعدش دوزخ است
روضه دل روی یار و قامتش طوبی بود
ای دل ار جویی وصال او ز هستی نیست شو
در میانه مائی ما چون حجاب ما بود
هر دلی کو واله حیران حسن یار شد
از غم دنیا و دین آزاد و ناپروا بود
با خیال زلف و رویت جان مشتاق لقا
از غم و فکر دو عالم بی سرو سودا بود
از کمال حسن رخسار تو آمد بی نظیر
در ملاحت شاهد روی تو بی همتا بود
هرکه مست و بیخبر شد از شراب وصل یار
چون اسیری در جهان سرحلقه غوغا بود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مهر رخسارت ز ذرات جهان پیدا بود
هر دو عالم در شعاع حسن او شیدا بود
هوش مصنوعی: زیبایی روی تو در هر ذره از جهان نمایان است و تمام موجودات عالم به خاطر جذابیت تو مجذوب و شیدا هستند.
پرتو حسنت عیان بینم ز ذرات جهان
مهر رخسار تو تابان از همه اشیا بود
هوش مصنوعی: من نور زیبایی تو را در هر گوشه‌ای از جهان می‌بینم، که چهره‌ات از همه چیزها درخشان‌تر و تابناک‌تر است.
مرغ جان عاشقان را در هوای وصل دوست
آشیان بی نشانی منزل و مأوا بود
هوش مصنوعی: پرنده جان عاشقان در آرزوی رسیدن به دوست، خانه‌ای بی‌نشان و مکانی بدون سرپناه دارد.
قرب جانان جنت جان است و بعدش دوزخ است
روضه دل روی یار و قامتش طوبی بود
هوش مصنوعی: نزدیکی به محبوب، بهشتی برای جان انسان است و پس از آن، عذاب و سختی به دنبال دارد. زیبایی دل در کنار محبوب و قامت او، گویی درخت طوبی را تداعی می‌کند.
ای دل ار جویی وصال او ز هستی نیست شو
در میانه مائی ما چون حجاب ما بود
هوش مصنوعی: ای دل، اگر به دنبال رسیدن به او هستی، از وابستگی به دنیا و خودت بگذر و در قلب ما حضور داشته باش، زیرا ما همچون پرده‌ای میان تو و او هستیم.
هر دلی کو واله حیران حسن یار شد
از غم دنیا و دین آزاد و ناپروا بود
هوش مصنوعی: هر دلی که به خاطر زیبایی محبوبش دچار شگفتی و حیرت شده، از غم‌های دنیوی و مذهبی رهایی یافته و بی‌پروا زندگی می‌کند.
با خیال زلف و رویت جان مشتاق لقا
از غم و فکر دو عالم بی سرو سودا بود
هوش مصنوعی: با تصور موی تو و چهره‌ات، جانم مشتاق دیدارت بود و از غم و اندیشه‌های این دو جهان بی‌خبر و فارغ بود.
از کمال حسن رخسار تو آمد بی نظیر
در ملاحت شاهد روی تو بی همتا بود
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت صورت تو به قدری فوق‌العاده است که هیچ کس نمی‌تواند با آن مقایسه شود. چهره تو در ملاحت و لطافت بی‌نظیر است و هیچ شبیه و همتایی ندارد.
هرکه مست و بیخبر شد از شراب وصل یار
چون اسیری در جهان سرحلقه غوغا بود
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر عشق و وصال محبوبش مست و بی‌خبر شده باشد، مانند کسی است که در میان شلوغی‌های دنیا، به اسیری بیچاره تبدیل می‌شود.