بخش ۹ - در تحریض متابعت قطب عالم که شیخ مرشد کامل زمانه است
گر وصال دوست می خواهی بیا
بنده شود این خواجۀ دل زنده را
خواجۀ دل زنده قطب عالم است
مرکز دوران چرخ اعظم است
مهدی و هادی ره آن کامل است
کز خودی وارسته با حق واصل است
ز آفرینش مقصد و مقصود اوست
اوست مغز و جمله عالم همچو پوست
رهنما آنست کو ره دیده است
گر منزلهای جان گر د ی ده است
منزل امن و خطر دانسته است
از بد و نیک جهان وارسته است
پیر می باید که داند علم دین
تا بود رهدان و رهبین از یقین
باشدش از هر مقامی صد نشان
نز شنیده بلکه از عین العیان
پیر آن باشدکه بینا شد به دوست
جملۀ عالم طفیل دید اوست
از دو عالم یار بیند او عیان
خودنبیند غیر او فاش و نهان
پیر آن باشد که از عین العیان
هر چه بیند حق در او بیند عیان
اینچنین رهبر چو بینی زینهار
دامنش را گیر و دست از او مدار
هر چه او گوید به صدق دل شنو
خاک او شو در ره غولان مرو
بخش ۸ - شیخ سلیمان و بیان رسوخ ارادت یکی از مریدان: این حکایت بشنو از پیر و مریدبخش ۱۰ - در بیان احوال جماعتی که خود را مرشد دانسته و راهبری نمایند و فی الحقیقه راهزنان راه حقاند و ضال و مضلاند: رهزنان چون رهنما پنداشتی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.