شمارهٔ ۹۴۹
ساقیا مخوری از می خیز و جامی نوش کن
پند من مینوش و فکر مردم مدهوش کن
نوبهار است و صبوح و می زخم کن در سبو
هم بمخموران بنوشان باده هم خود نوش کن
بر دل افسردگان زن آتش از کانون خم
آتش سودائیان زآب سبو خاموش کن
چون شدی سر خوش زصهبا برشکن طرف کله
حلقه ها از زلف مهر و ماه را در گوش کن
زاهدان را زآن دو چشم مست دین و دل ببر
هم حکیمانرا زغمزه رخنه ها در هوش کن
ای پری گسترده دیده فرش استبرق بیا
مردم آسا جای در آنخانه مفروش کن
باغبانا منع گلچین گر ترا مقصود بود
تا که گفتت بلبلانرا در چمن خاموش کن
دوش با اغیار هم آغوش بودی تا سحر
باش با یاران و امشب را خیال دوش کن
جسم بی جان است بی معشوق عاشق در خیال
از کرم آشفته را دستی تو در آغوش کن
گر نیم قابل شها کز بندگانم بشمری
با سگان کوی خویشم از وفا همدوش کن
پای تا سر عیبم و عریان بحشر ای دست حق
کسوتم بخشا و بر آن عیبها سرپوش کن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساقیا مخوری از می خیز و جامی نوش کن
پند من مینوش و فکر مردم مدهوش کن
هوش مصنوعی: ای ساقی، از شراب نخور و به جای آن، جامی پر کن و یک نوشیدنی بنوش. نصیحت من این است که خودت را مست نکن و به خیال مردم مدهوش نباش!
نوبهار است و صبوح و می زخم کن در سبو
هم بمخموران بنوشان باده هم خود نوش کن
هوش مصنوعی: بهار آمده و صبح زیباست، شراب را در ظرف بریز و به مستها بده، خودت هم از آن بنوش.
بر دل افسردگان زن آتش از کانون خم
آتش سودائیان زآب سبو خاموش کن
هوش مصنوعی: دلهای غمگین را با آتش شوق و امید روشن کن و به کسانی که در فکر و احساس خود غرق شدهاند، آرامش و سکون بخش.
چون شدی سر خوش زصهبا برشکن طرف کله
حلقه ها از زلف مهر و ماه را در گوش کن
هوش مصنوعی: زمانی که از شراب سرمست شدی، خوش بگذار و زنجیرها را از روی سرت بردار. در گوشهای خود، لبهای معشوق را با زیباییهایی که دارد، بشنو.
زاهدان را زآن دو چشم مست دین و دل ببر
هم حکیمانرا زغمزه رخنه ها در هوش کن
هوش مصنوعی: زاهدان را با آن چشمان مستی که دارند، دین و دل خود را تحت تأثیر قرار میدهند و حکما را نیز با نازککاریهای خود در میخکوبی، تحت تأثیر قرار دهند.
ای پری گسترده دیده فرش استبرق بیا
مردم آسا جای در آنخانه مفروش کن
هوش مصنوعی: ای پری زیبا که همچون فرش نرمی هستی، بیا و مانند یک انسان در آن خانهای که فرش ندارد، جا بگیر.
باغبانا منع گلچین گر ترا مقصود بود
تا که گفتت بلبلانرا در چمن خاموش کن
هوش مصنوعی: اگر هدف تو گلچینی از باغ است، پس باید از باغبان بخواهی که بلبلان را در چمن ساکت کند.
دوش با اغیار هم آغوش بودی تا سحر
باش با یاران و امشب را خیال دوش کن
هوش مصنوعی: شب گذشته با دیگران بودی و تا صبح در کنارشان گذراندی، اما امشب را باید به یاد دوستان و یاران سپری کنی و خاطرات شب گذشته را فراموش کنی.
جسم بی جان است بی معشوق عاشق در خیال
از کرم آشفته را دستی تو در آغوش کن
هوش مصنوعی: بدن بدون روح بیمعشوق، عاشق در خیال، از روی لطف و مهربانی، دستت را به آغوش خود بگیر.
گر نیم قابل شها کز بندگانم بشمری
با سگان کوی خویشم از وفا همدوش کن
هوش مصنوعی: اگر من هم به اندازه یک سگ در کنار خانهام مورد توجه قرار بگیرم، از این که جزء بندگان تو هستم راضیام و به وفاداری خود ادامه میدهم.
پای تا سر عیبم و عریان بحشر ای دست حق
کسوتم بخشا و بر آن عیبها سرپوش کن
هوش مصنوعی: من پر از عیب هستم و در روز قیامت کاملاً نمایان خواهم بود. ای دست حق، به من رحم کن و بر عیبهایم پرده بپوشان.