گنجور

شمارهٔ ۹۴

گفتی بلب رسانم از اشتیاق جانت
جان من است آن لب امشب بیار بر لب
از سرو و گل چو خواهی امشب که هست در بر
مهر وی سر و قامت مشکبوی سیم غبغب
از تاب جعد مویت وز آفتاب رویت
یک دل هزار سودا یک جان و یک جهان تب
زان لب بگو حدیثی تا نیشکر نکارند
برقع فکن که پوشد رخساره ماه نخشب
می‌گفت سبزه خط با آهوان چشمت
هٰذا نَباتُ خِضرٌ یَرتَع بِها و یَلعَب
آشفته وار امشب برگو مدیح حیدر
از آن دهان شیرین کاین است عین مطلب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتی بلب رسانم از اشتیاق جانت
جان من است آن لب امشب بیار بر لب
هوش مصنوعی: گفتی که برای اینکه اشتیاق جانت را به من برسانی، جان من هم به همین دلیل است. امشب لبان خود را بیاور بر لب من.
از سرو و گل چو خواهی امشب که هست در بر
مهر وی سر و قامت مشکبوی سیم غبغب
هوش مصنوعی: اگر امشب بخواهی از زیبایی‌های سرو و گل صحبت کنی، باید به یاد داشته باشی که در کنار مهر او، سر و قامتش مانند عطر مشک و سیمی است که درهم تنیده شده‌اند.
از تاب جعد مویت وز آفتاب رویت
یک دل هزار سودا یک جان و یک جهان تب
هوش مصنوعی: از زیبایی موهای مجعد تو و تابش نور چهره‌ات، دلم پر از آرزوهاست و وجودم در گیر و داغ بی‌پایانی است.
زان لب بگو حدیثی تا نیشکر نکارند
برقع فکن که پوشد رخساره ماه نخشب
هوش مصنوعی: از آن لب‌ها سخنی بگو تا دیگران نتوانند بر زبان بیاورند. حجاب را کنار بزن تا چهره‌ی ماه مانند را نشان دهند.
می‌گفت سبزه خط با آهوان چشمت
هٰذا نَباتُ خِضرٌ یَرتَع بِها و یَلعَب
هوش مصنوعی: می‌گفتی سبزه‌ی خطی را با چشم‌های آهو مانندت، این باغی است سرسبز که آنها در آن به چرا و بازی مشغولند.
آشفته وار امشب برگو مدیح حیدر
از آن دهان شیرین کاین است عین مطلب
هوش مصنوعی: امشب به شکلی آشفته و بی‌نظم، از آن زبان شیرین درباره حیدر ستایش کن، زیرا این حقیقتی است که باید گفت.