گنجور

شمارهٔ ۸۷۵

نمی‌گردد سپهر الا به حکم رای درویشان
قضا و هم قدر دارند سر در پای درویشان
نشان شاهد غیبی و شمع نور لاریبی
ببین در آینه یعنی که در سیمای درویشان
اگر نه اطلس زر تار گردون را براندازی
به صد بالا بود کوتاه در بالای درویشان
الا ای شیخ کز طاعت طمع داری ز حق جنت
برو چندی بکن خدمت تو در مأوای درویشان
به میدان تجرد خرقه تن گر براندازی
بسی روح مجرد بینی از تن‌های درویشان
ز ذوق شکر و قندت طبیعت رنجه خواهد شد
حلاوت گر مذاقت یافت از حلوای درویشان
بنه پروای سیم زر پدر بگذار با مادر
بود این شمه‌ای از عشق بی‌پروای درویشان
اگر حق خوانی حق گویی و حق جویی ای سالک
مقام حق نبینی جز دل دانای درویشان
دوبین معنی نمی‌بیند به هر صورت برد سجده
که در هر بزم رقصد شاهد یکتای درویشان
حیات جاودان و قصه ظلمات بگذارد
خضر گر جرعه نوشد از کف سقای درویشان
الا ای زلف خم در خم که کارم از تو شد در هم
ببخش آشفته را سری تو از سودای درویشان
به جای جم زند تکیه به هرجا هست سلطانی
ولی تکیه نمی‌آرد کسی بر جای درویشان
گرت بایست سلطانی نجف را خاک‌بوسی کن
بیا دستی بزن بر دامن مولای درویشان

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نمی‌گردد سپهر الا به حکم رای درویشان
قضا و هم قدر دارند سر در پای درویشان
هوش مصنوعی: آسمان بر اساس سرنوشت و تصمیم درویشان چرخش نمی‌کند و درویشان از نظر اهمیت، بر همگان اثر دارند.
نشان شاهد غیبی و شمع نور لاریبی
ببین در آینه یعنی که در سیمای درویشان
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و روشنی چهره درویشان اشاره دارد و نشان می‌دهد که حقیقت و معنویت در زندگی آنان تجلی پیدا کرده است. در آبی آینه، درویشان به عنوان انعکاس زیبایی و نور الهی معرفی می‌شوند که به غیب و عالم معنوی مرتبط است.
اگر نه اطلس زر تار گردون را براندازی
به صد بالا بود کوتاه در بالای درویشان
هوش مصنوعی: اگر زری بر تاریکی آسمان نتابی، در آن صورت، درویشان می‌توانستند با صدای بلند به آسمان راه پیدا کنند و بالای آن رفت و آمد کنند.
الا ای شیخ کز طاعت طمع داری ز حق جنت
برو چندی بکن خدمت تو در مأوای درویشان
هوش مصنوعی: ای شیخ! تو که از طاعت و بندگی برای خدا انتظار بهشت داری، بهتر است مدتی را در خدمت درویشان بگذرانی.
به میدان تجرد خرقه تن گر براندازی
بسی روح مجرد بینی از تن‌های درویشان
هوش مصنوعی: اگر خود را از قید بدن رها کنی و به حالت معنوی و خالص‌تری وارد شوی، در آن صورت می‌توانی روح‌های آزاد و بی‌قید را که در وجود درویشان است، مشاهده کنی.
ز ذوق شکر و قندت طبیعت رنجه خواهد شد
حلاوت گر مذاقت یافت از حلوای درویشان
هوش مصنوعی: از شادی و شیرینی وجود تو، طبیعت احساس خستگی خواهد کرد، اگر طعم شیرینی زندگی را از حلواهای درویشان بچشد.
بنه پروای سیم زر پدر بگذار با مادر
بود این شمه‌ای از عشق بی‌پروای درویشان
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که نگرانی و عشق نسبت به ثروت و مال پدری، نباید مانع از توجه و عشق به مادر شود. این نشان‌دهنده‌ی نوعی عشق خالص و بی‌وقفه در میان درویشان است که به مسائل مادی نمی‌پردازند و بر عشق و محبت تمرکز دارند.
اگر حق خوانی حق گویی و حق جویی ای سالک
مقام حق نبینی جز دل دانای درویشان
هوش مصنوعی: اگر به حقیقت واقف شوی، باید حقیقت را بگویی و به دنبال حقیقت باشی. ای مسافر راه حق، تنها در دل دانایان و عارفان می‌توانی مقام حقیقی را ببینی.
دوبین معنی نمی‌بیند به هر صورت برد سجده
که در هر بزم رقصد شاهد یکتای درویشان
هوش مصنوعی: چشم دوبین نمی‌تواند حقیقت را ببیند؛ اما در هر حال، وقتی به سجده می‌رود، در هر جشن و محفل آن، شاهد یکتای درویشان رقص می‌کند.
حیات جاودان و قصه ظلمات بگذارد
خضر گر جرعه نوشد از کف سقای درویشان
هوش مصنوعی: اگر خضر از دست ساقی درویشان نوشیدنی گیرد، زندگی ابدی و داستان تاریکی‌ها را پشت سر می‌گذارد.
الا ای زلف خم در خم که کارم از تو شد در هم
ببخش آشفته را سری تو از سودای درویشان
هوش مصنوعی: ای زلف زیبای تو که در هم پیچیده است، کار من به خاطر تو به هم ریخته است. لطفاً به فرد آشفته‌ای چون من ببخش که سرش پر از خیالات درویشان است.
به جای جم زند تکیه به هرجا هست سلطانی
ولی تکیه نمی‌آرد کسی بر جای درویشان
هوش مصنوعی: در هر مکانی که سلطانی وجود دارد، ممکن است بر آن تکیه کند، اما هیچ‌کس بر جایگاه درویشان تکیه نمی‌زند.
گرت بایست سلطانی نجف را خاک‌بوسی کن
بیا دستی بزن بر دامن مولای درویشان
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به مقام سلطنت برسی، باید بر روی زمین نجف خاک بوسیده و به مقام و جایگاه مولای درویشان احترام بگذاری.