گنجور

شمارهٔ ۸۴۹

همرهان همتی که نوسفرم
رهروان مژده ای که بیخبرم
همچو یوسف فتاده ام در چاه
گو به یعقوب تا رسد پسرم
گفتمش چو نی ایدل مجروح
گفت بستر بود زمشک ترم
چون توانم گریختن از برق
منکه در آشیان بود شررم
نفس سرکش چو آتش و من نی
چون نسوزم که شعله را ببرم
سیلم اندر قفا و من خاشاک
کی بجا ماند از وجود اثرم
کشته نخلم پی رطب دهقان
حیرتم کاز چه مقل شد ثمرم
چیستم شبنمی برابر مهر
یا کتان در مقابل قمرم
هست هر سو بزه خدنگ قضا
نیست جز عشق در جهان سپرم
من نظر برنگیرمت از چشم
مژه چون تیر دوزد از نظرم
گرچه پرتم کند رقیب از کوه
وه که با دوست دست در کمرم
گوهر حب مرتضی دارم
تا نه پنداریم که بدگهرم
شاید آشفته ره برم بحرم
ره این بادیه که می سپرم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همرهان همتی که نوسفرم
رهروان مژده ای که بیخبرم
هوش مصنوعی: همراهان عزیزم، کسانی که در این سفر تازه با من هستید، خبر خوشی که من بی‌خبرم: ما در مسیر راهی جدید و دشوار قدم گذاشته‌ایم.
همچو یوسف فتاده ام در چاه
گو به یعقوب تا رسد پسرم
هوش مصنوعی: مانند یوسف که در چاه افتاده بود، به یعقوب بگو که به فرزندم خبر برسد.
گفتمش چو نی ایدل مجروح
گفت بستر بود زمشک ترم
هوش مصنوعی: به او گفتم که مثل نی زخم‌خورده‌ای، او پاسخ داد که بستر من از مشک خوشبوتر است.
چون توانم گریختن از برق
منکه در آشیان بود شررم
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم از شر برق خشم خود فرار کنم وقتی که در خانه‌ای آرام زندگی می‌کنم؟
نفس سرکش چو آتش و من نی
چون نسوزم که شعله را ببرم
هوش مصنوعی: جان من مانند آتش سرکش است، اما من مانند نی هستم که نمی‌سوزم و شعله را از خود دور می‌کنم.
سیلم اندر قفا و من خاشاک
کی بجا ماند از وجود اثرم
هوش مصنوعی: من در دل خود غم‌ها و مشکلات را دارم و مانند خاشاکی هستم که در جمع نمی‌ماند، پس آیا از وجود من چیزی باقی می‌ماند؟
کشته نخلم پی رطب دهقان
حیرتم کاز چه مقل شد ثمرم
هوش مصنوعی: من حالتی دارم که به خاطر میوه‌ای که زدم، شگفت‌زده‌ام. نمی‌دانم چرا این محصول از درخت من به این شکل درآمده و به چه دلیل به این حال و روز افتاده‌ام.
چیستم شبنمی برابر مهر
یا کتان در مقابل قمرم
هوش مصنوعی: من همچون شبنم هستم در برابر خورشید، یا مانند کتان در مقابل ماه.
هست هر سو بزه خدنگ قضا
نیست جز عشق در جهان سپرم
هوش مصنوعی: در هر گوشه و کنار، به جز عشق، چیزی جز قضا و قدر وجود ندارد. عشق تنها چیزی است که در این دنیا من را محافظت می‌کند.
من نظر برنگیرمت از چشم
مژه چون تیر دوزد از نظرم
هوش مصنوعی: من تو را از دیدم برنمی‌دارم، مانند اینکه تیر، به آرامی از چشمانم دور می‌شود و نمی‌گذارد به تو فکر کنم.
گرچه پرتم کند رقیب از کوه
وه که با دوست دست در کمرم
هوش مصنوعی: با اینکه رقیب ممکن است مرا از بالا به پایین بیندازد، اما من با دوستی که در کنارم است، همواره استقامت می‌کنم.
گوهر حب مرتضی دارم
تا نه پنداریم که بدگهرم
هوش مصنوعی: من ارزش و محبت علی (مرتضی) را در دل دارم تا دیگران فکر نکنند که ریشه و خصلت بدی دارم.
شاید آشفته ره برم بحرم
ره این بادیه که می سپرم
هوش مصنوعی: شاید در این مسیر پر پیچ و خم به مکان مقدسی برسم، جایی که در این بیابان رنج و سختی را تحمل می‌کنم.