شمارهٔ ۷۰۹
تا که بر طور دل این آتش سودا زدهایم
آتش غیرت بر سینه سینا زدهایم
رشته و سبحه زنّار گسستیم ز هم
دست تا در خم آن زلف چلیپا زدهایم
تا که در گلشن عشق تو نواسنج شدیم
طعنها بر گل و بر بلبل شیدا زدهایم
بحر عشق است و به کشتی نتوان کرد عبور
از پی گوهر مقصود به دریا زدهایم
مصحف زهد ریایی بنهم در آتش
کآتشین می ز کف آن بت ترسا زدهایم
رفت مجنون ز پی لیلی اگر اندر حی
ما سراپرده به سرمنزل سلمیٰ زدهایم
تا که احرام ره کعبه عشقت بستیم
پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زدهایم
زیر لب خندهزنان شاهد قدسم میگفت
ما دم روح قدس در دم عیسیٰ زدهایم
حاصل ذکر ملک نعره مستانه توست
تا به میخانه سحر ساغر صهبا زدهایم
نازم آن ساغر مینا که ز تأثیر مِیَش
خیمه بالاتر از این گنبد مینا زدهایم
هرکس آشفته زده چنگ به دامان کسی
ما به دامان علی دست تَوَلّا زدهایم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا که بر طور دل این آتش سودا زدهایم
آتش غیرت بر سینه سینا زدهایم
هوش مصنوعی: ما در دل خود آتشی از عشق و آرزو روشن کردهایم و این آتش غیرت و حرارت را در سینهامان گذاشتهایم.
رشته و سبحه زنّار گسستیم ز هم
دست تا در خم آن زلف چلیپا زدهایم
هوش مصنوعی: ما از هم جدا شدیم و پیوندهای گذشتهمان را بریدیم، اما هنوز هم به خاطر عشق و جذابیت آن زلفهای زیبا به هم وابستهایم.
تا که در گلشن عشق تو نواسنج شدیم
طعنها بر گل و بر بلبل شیدا زدهایم
هوش مصنوعی: تا زمانی که در باغ عشق تو مشغول نواختن شدیم، به گل و بلبل عاشق طعنه زدهایم.
بحر عشق است و به کشتی نتوان کرد عبور
از پی گوهر مقصود به دریا زدهایم
هوش مصنوعی: عشق همچون دریایی عمیق است و نمیتوان با کشتی از آن عبور کرد. ما برای یافتن هدف نهاییمان در این دریا غرق شدهایم.
مصحف زهد ریایی بنهم در آتش
کآتشین می ز کف آن بت ترسا زدهایم
هوش مصنوعی: من کتب و نوشتههای ظاهری پرهیزکاری را به آتش میزنم؛ زیرا که ما به خاطر عشق و محبت معبود، از دست آن بتهای بیارزش رنج دیدهایم.
رفت مجنون ز پی لیلی اگر اندر حی
ما سراپرده به سرمنزل سلمیٰ زدهایم
هوش مصنوعی: مجنون به دنبال لیلی رفته است، اما ما در اینجا در آرامش و آسایش زندگی میکنیم و به راحتی در سرزمین سلمیٰ ساکن شدهایم.
تا که احرام ره کعبه عشقت بستیم
پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زدهایم
هوش مصنوعی: وقتی که با عشق به کعبه رفتیم و به عنوان زائر در آنجا حاضر شدیم، به تمامی مکانهای مذهبی دیگر پشت پا زدهایم.
زیر لب خندهزنان شاهد قدسم میگفت
ما دم روح قدس در دم عیسیٰ زدهایم
هوش مصنوعی: زیر لب و با خنده، شاهدی از قدیم میگفت که ما با دم و نفس روح القدس در نفس عیسیٰ زندگی کردهایم.
حاصل ذکر ملک نعره مستانه توست
تا به میخانه سحر ساغر صهبا زدهایم
هوش مصنوعی: آنچه از یاد خدا به دست آمده، فریاد شادی توست. ما تا صبح در میخانه، مشغول نوشیدن شراب خوشگوار بودهایم.
نازم آن ساغر مینا که ز تأثیر مِیَش
خیمه بالاتر از این گنبد مینا زدهایم
هوش مصنوعی: من به آن لیوان زیبای مسی افتخار میکنم، چرا که بر اثر نوشیدن شراب آن، ما خیمهای بالاتر از این آسمان کبود برپا کردهایم.
هرکس آشفته زده چنگ به دامان کسی
ما به دامان علی دست تَوَلّا زدهایم
هوش مصنوعی: هرکس در زندگیاش در شرایط سخت و ناامید کنندهای قرار بگیرد، به دنبال پناه و حمایتی میگردد. اما ما در مشکلاتمان به علی وابستهایم و او را مرجع خود قرار دادهایم.