گنجور

شمارهٔ ۵۸۴

حلاوتی که چشیدم از آن دهان امروز
شکرفشان سزدم گر بود زبان امروز
گذشت تلخی شبهای هجر مژده بیار
که یافت طعم شکر دل از آن دهان امروز
اگر چه کام روا پادشه زسلطنست
ببوسه شد دل من از تو کامران امروز
نمانده است غزالی که صید تیر تو نیست
برای کیست بزه کرده ای کمان امروز
بتر بت شهدا رانده ای زنار سمند
بخاک من که رسیدی بکش عنان امروز
گشوده باز در بیت حزن را یعقوب
زمصر میرسد البته کاروان امروز
بشب نرفته ای ای دل بکوی یار از بیم
شتاب کن که بخوابست پاسبان امروز
زسرو ناز مزن باغبان تو لاف و مناز
که سرو ماست ببازار و کو روان امروز
سزد که پرچم حسن تو بر فلک بندند
که زلف تست بخورشید سایبان امروز
نمیروم سوی ظلمات بهر آب بقا
که یافتم چو خضر عمر جاودان امروز
تو را مکان بدل خویش داد آشفته
مگر که نیست مکانت به لامکان امروز
تو شیر حقی و من مدح خوان تو زکرم
مرا سپار تو بر صاحب الزمان امروز

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حلاوتی که چشیدم از آن دهان امروز
شکرفشان سزدم گر بود زبان امروز
هوش مصنوعی: حلاوتی که امروز از آن دهان چشیدم، به قدری شیرین و خوشمزه بود که اگر زبانم امروز بود، می‌توانستم به خوبی توصیفش کنم.
گذشت تلخی شبهای هجر مژده بیار
که یافت طعم شکر دل از آن دهان امروز
هوش مصنوعی: زخمی که در شب‌های دوری کشیده‌ام، حالا به نوید رسیده که امروز لذت شیرینی را از آن لبان می‌چشم.
اگر چه کام روا پادشه زسلطنست
ببوسه شد دل من از تو کامران امروز
هوش مصنوعی: اگرچه پادشاهان از سلطنت و خوشبختی خود لذت می‌برند، اما امروز قلب من به خاطر تو شاد و خوشحال است.
نمانده است غزالی که صید تیر تو نیست
برای کیست بزه کرده ای کمان امروز
هوش مصنوعی: هیچ غزالی نیست که گرفتار تیر تو نشده باشد. پس برای چه کسی خطا کردی و امروز کمان کشیدی؟
بتر بت شهدا رانده ای زنار سمند
بخاک من که رسیدی بکش عنان امروز
هوش مصنوعی: چرا که تو با شجاعت و ایستادگی در برابر چالش‌ها، جوانمردی و فضیلت‌های شهدای ما را به نمایش گذاشته‌ای. حال که به من نزدیک شده‌ای، به آرامی و با احتیاط حرکت کن و امروز از آنچه که باید بگذر، فراموش نکن.
گشوده باز در بیت حزن را یعقوب
زمصر میرسد البته کاروان امروز
هوش مصنوعی: درهای غم و اندوه به روی یعقوب باز شده و او از مصر می‌رسد، پس امروز کاروانی خواهد آمد.
بشب نرفته ای ای دل بکوی یار از بیم
شتاب کن که بخوابست پاسبان امروز
هوش مصنوعی: ای دل، هنوز شب تمام نشده است، به سوی یارت برو و نترس، زیرا که نگهبان امشب خوابش برده است.
زسرو ناز مزن باغبان تو لاف و مناز
که سرو ماست ببازار و کو روان امروز
هوش مصنوعی: باغبان، از درخت سرو ناز کنایه نزن و به خود نبال؛ زیرا سرو ما در بازار مشهور و معروف است و امروز نیز روح و طراوتش نمایان است.
سزد که پرچم حسن تو بر فلک بندند
که زلف تست بخورشید سایبان امروز
هوش مصنوعی: شایسته است که پرچم زیبایی تو را بر فراز آسمان برافراشته کنند، زیرا زلف‌های تو امروز مثل سایبانی بر بالای خورشید قرار گرفته‌اند.
نمیروم سوی ظلمات بهر آب بقا
که یافتم چو خضر عمر جاودان امروز
هوش مصنوعی: من به سوی تاریکی‌ها نمی‌روم تا به آب زندگی برسم، چرا که امروز مانند خضر، عمر جاودانی را یافته‌ام.
تو را مکان بدل خویش داد آشفته
مگر که نیست مکانت به لامکان امروز
هوش مصنوعی: تو را در حالتی آشفته قرار داده‌اند که شاید بخواهی به جایی بروی، اما امروز به جایی فراتر از مکان‌های معمولی دسترسی نداری.
تو شیر حقی و من مدح خوان تو زکرم
مرا سپار تو بر صاحب الزمان امروز
هوش مصنوعی: تو حقیقتی بزرگ و باارزش هستی و من در وصف تو می‌خوانم. امروز دعا یا یاد تو را به صاحب الزمان بسپار.